برای خواندن بخش نخست این نوشتار، بر روی اینجا کلیک نمایید
- شیوهی قدیمی استخراج فیروزه:
تا سی سال پیش، معدن فیروزه، به صورت بسیار اولیه استخراج میشده است. هانری رنه دالمانی که در سال 1907 میلادی به ایران سفر کرده و از معدن فیروزه گذشته، در سفرنامهی خود مینویسد: «فیروزه را به دو طریق استخراج مینمایند: طریق اول، آنست که سنگهای معدن را میترکانند و فیروزه را به دست میآورند و طریق دوم، آنست که در رسوبات یا جاهاییکه سابقاً استخراج بعمل میآمده کاوش میکنند. نتیجهی طریق اخیر، بیشتر از طریق اول است....» استخراج، به طریق دوم، صورت یک کاوش ساده را داشته و با کلنگ انجام میشده. اما طریق اول، بسیار مشکل و پُرزحمت بوده است. بدین ترتیب که کارگری، یک میلهی بلند آهنی، به نام «دیرم=Deyram=دیلم» به دست میگرفته است و نوک تیز آنرا بر روی صخرهای قرار میداده، آنگاه کارگری دیگر، با یک «پتک» [Potk] سنگین و بزرگ، ضرباتی بر سر دیگر دیلم فرود میآورده است. تا حفرهیی در حدود دو وجب در صخرهی سخت ایجاد کند. هر کارگر، به هنگام کوبیدن هر ضربهی محکم پتک آهنین بر «دیرم»، از ته دل فریاد برمیآورد: «علی جان»، دیگری پاسخ میداد: «علی زورت بده» یا «علی یارت. بهتر بزن»، بدین ترتیب در دل کوه، فریاد انسان رنجبر و ابزارش با نالهی شکستن صخرههای سیاه در هم پیچیده و آوای مصاف انسان و طبیعت را به وجود میآورد. پتک کوبیدن، علاوه بر زور، احتیاج به مهارت داشت چه اگر در فضای تاریک غار، مرد پتکزن کوچکترین غفلتی میکرد، پتک با همهی سنگینی و محکمی به سختی بر روی دست مرد دیلمدار فرود میآمد و دستش را خرد میکرد. پس از اینکه حفره ایجاد میشد؛ داخل آن را از باروت پُر میکردند و فتیلهای به آن وصل کرده، اطراف آن را با گل میپوشاندند؛ آنگاه انتهای فتیله را آتش میزدند. و خود کمی دورتر در پناهگاههایی، البته نه چندان مطمئن، پنهان میشدند تا انفجار صورت گیرد. پیش از این طریق، فقط استخراج در کوه، مانند کار در تپه خاکی، فقط با کلنگ انجام میشد. هر روز، کلنگ خود را تیز میکردند و به جان کوه میافتادند. بدین شیوهی نادرست، قسمتی از فیروزه، نرم میشد و قسمتی دیگر، سالمتر به دست میآمد.
ابزاری که در این دو شیوه، به کار میرفت و هنوز هم بعضی از آنها به حیات خود ادامه میدهند عبارتند از:
-- دیرم [Deyram] (دیلم)؛ میلهای بلند از آهن که مورد استفاده آن گذشت.
-- پتک [Potk]؛ که به شکل چکش است با اندازهای بزرگتر از چکش معمولی.
-- کلنگ [Koleng]؛ که با کلنگ معمولی، فرقی ندارد و برای حفاری معدن خاکی و یا شکستن صخرهها و تکهسنگها به کار میرفت.
-- غربیل [Qarbil]؛ که با غربال معمولی، فرق داشته بدین ترتیب که پوست دباغی شدهی گوسفند، در ته و چنبری از چوب به دور خود اشته است. غربیل را از سنگهای زائد پُر میکردند و کارگران، به دوش میگرفتند و پس از طی راهی دراز و تاریک و بالا رفتن از پلکانی بلند که گاه تعداد پلههای آن از 150 پله میگذشته، به خارج از معدن حمل میکردند.
-- کروه [Karva]؛ چراغی است از جنس حلبی، در قسمت جلو دو فتیله دارد. مخزن آن را پر از روغن مذاب میکردند، فتیله را آتش میزدند.این چراغ ساده، با نوری ضعیف، روشنایی چاهها و غارها و حفرهها را در زیر کوه، اندکی تأمین میکرده است. و کارگران، در پرتو نور آن، رگههای آبی فیروزه را میجستند و به کار، ادامه میدادند. البته روغن این چراغ، در ناهمواریهای راه غار میریخته و احتیاج به روغن ذخیره، داشتند.
-- روغندون [Rovqan-dun]؛ ظرف ذخیرهی روغن چراغ، که آن را پر از روغن میکردند و همیشه به همراه میداشتند.
-- انبون [Anbun] انبان؛ پوست گوسفند را پس از جدا کردن، به صورت کیسهای در میآوردند و چون «غربیل» برای حمل سنگهای فیروزه به کار میبردند.
-- چالشویی [Čālšuyi]؛ عمل شستن سنگ فیروزه را گویند.
سنگهای فیروزه را پس از استخراج، برای اینکه از خاک و گل پاک شود و رگههای فیروزه، به خوبی نمایان گردند، آنها را در داخل گودالی، به نام «گول» [Gul] که در نزدیکی معدن بود (و هنوز وجود دارد) میریختند و میشستند. هانری رنه، در سفرنامهی خود در اینباره چنین مینویسد: «... شستن سنگهای فیروزهدار، کاملاً به طرزی بدوی است. سنگ فیروزهدار را در حوضچهای قرار میدهند تا آب از روی آن عبور کند و پس از آنکه رطوبت دید و کمی سست شد، کارگران آنها را به هم میسایند تا فیروزه از خاک و سنگ جدا شود.» «ضابط باشی» این معدن، از خاطرات خود چنین نقل میکرد: معمولاً پسربچهها کار شستن فیروزه را در این حوضچهها به عهده داشتند. سن این کارگران خردسال بین 10 تا 12 سال بود. استفاده از بچهها در کار چالشویی با مزد کمی که میگرفتند برای معدندار، مقرون به صرفهی بیشتری بود. (هانری رنه در سفرنامهی از خراسان تا بختیاری، با نمایش عکسی، این صحنه را به خوبی نشان داده است.) این کودکان روزانه بین 2 تا 3 قران مزد میگرفتند.
چالشویی، بدین ترتیب بود که ابتدا سنگهای فیروزهدار در گول [Gul] میریختند و با بیلی به هم میزدند. آنگاه کودکان با پاهای کوچک و عریان خود، سنگها را لگد میکردند تا رگههای فیروزه، کاملاً آشکار شود. کودکان روستایی، فقط برای کمک به خانوادهی خود به این کار تن در میدادند و پاهای کوچک خود را رنجور میکردند و مجروح میساختند. گاه، کودکان همچنانکه کار میکردند در میان گوال، به دو گروه، تقسیم میشدند و تصنیفی را به آواز میخواندند و جواب میگرفتند. چنین:
- گل مخوام، گل. [Golla Moxām Golla]
- دخترای قره گل . [Doxtarā –ye Qaragolla]
- آش ر مخوام، آش ر. [Āš ra Moxām, Āš ra]
- دخترای قزلباش ر. [Doxtarā –ye Qazalbāš ra]
کارگری، بر سر معدن فیروزهی نیشابور، میخواند:
«دل من، طاقت دوری نداره
نمک، بر دست من، شوری نداره
ببرم دستهای بینمک را
بگیرم دامن چرخ فلک را»
- کارگر در شیوه قدیم استخراج:
جز در فرصتهای کوتاهی که کارگران با وسائل بسیار اولیهی خود به استخراج و بهرهبرداری از قسمتهایی از معدن میپرداختند؛ معدن، عموماً در اجارهی مستأجرین غیرمعدنی بوده است و معدنیها فقط کارگر یا بیکار. چه گاه «معدنمدار» مالیات مردم آبادیهای معدن را جزو اجارهی معدن، پرداخت میکرده و در عوض آنان را به بیگاری میکشیده است. زمانی هم که کارگران، مزد میگرفتند، اغلب مزدشان عقب میافتاد تا اینکه به صورت حواله از دکانداری که معدندار معین میکرد مواد اولیهی زندگی را دریافت میداشتند. هر روز صبح، کارگران، سفرهی خود را میبستند و اغلب تکهای نان و قدری ماست خیکی و گاه حلوا و کوکو -که آن را «کوکی» [Kuki] مینامند- برمیداشتند و به دنیای تاریک معدن فرو میرفتند. ساعت کار معین و محدود نبود و با مقدار ظهور فیروزه در معدن تناسب مستقیم داشت. اگر فیروزه، فراوان بود، کار از صبح که شروع میشد تا پاسی از شب ادامه مییافت. این کار طولانی و سخت، در مکانی تاریک و مرطوب و اغلب دمدار، کارگران را به بیماریهایی مختلف مبتلا میساخت که رایجترین آنها عبارت بودند از:
-- «قره قبدال» [Qara Qabdāl]، شایعترین بیماری در میان کارگران بود. عوارض آن، دلدرد و استفراغ بود. این بیماری از کار سنگین پتک زدن و باربری سر چشمه میگرفت.
-- «تنگ نفس»، که گویند بعلت دم داشتن غارها و غیربهداشتی بودن آنها و دشواری تنفس، کارگران را عارض میشد.
-- «سرما خوردگی» و «درد سینه»، به علت عدم روزنه و منفذ و راه تهویه، هوای گرم و دمدار معدن، کارگران را آزار میداد. به هنگام پتک زدن، پیکر کارگران، سراپا خیس عرق میشد و آنان به ناچار جز پاتابه و شلوار، کلیهی لباسهای خود را میکندند و نیمهعریان به کار میپرداختند و در فواصل کار، بدن پُر از عرق آنان یخ میزد و موجب انجماد فوری ماهیچهها میشد و به سرماخوردگیهای مکرر و طولانی، مبتلا میشدند و این سرماخوردگی با عوارضی نظیر بدغذایی و کمغذایی به بیماری سل میکشید.
- مباشر، ضابطباشی، ضابط:
علاوه بر کارگران، اشخاص دیگری در استخراج فیروزه، مشاغلی داشتند که جز مباشر که شهری بود. بقیه، اغلب از میان کارگران معدن انتخاب میشدند.
-- «مباشر» که در حقیقت، نمایندهی مستأجر معدن در محل بود و مسئولیت ادارهی معدن و کارگران را به عهده داشت.
-- «ضابط باشی» که در کار معدن، شخصی آگاه بود و علاوه بر کمک به مباشر در داخل معدن نیز به امر و نهی کارگران میپرداخت و هم محل «چال زدن» و استخراج فیروزه را معین میکرد.
-- «ضابط» که معاون «ضابط باشی» به شمار میرفت و به طرز کار کارگران در معدن نظارت داشت و آنها را به کار سریعتر و بیشتر وادار میکرد و به زعم خود، مانع وقتگذرانی و تنبلی کارگران میشد. او کارگری را که اندک تعللی میکرد از داخل معدن به نزد «ضابط باشی» میفرستاد و ضابطباشی مزد آنروزش را کسر میکرد.
در قدیم –چنانکه کارگران نقل میکنند- گاه کارگران را در صورت اندک تخلفی به شیوههای مختلف تنبیه میکردند و گاه در جلو معدن به چوب میبستند.
- دستمزد کارگران در قدیم:
چنانکه اشاره کردیم در بسیاری موارد، کارگران مزد معین و ثابتی نداشتند. گاه عدهیی از آنان رعیت مستأجر بودند که پس از کار در مزارع او، به صورت بیگاری در معدن مشغول میشدند. گاه مستأجر، مالیات سرانهی روستای معدن را ضمن اجاره معدن به عهده میگرفت و به این بهانه از کارگران، بیگاری میکشید. گاهی هم مزد داشتند. آنطور که صنیعالدوله مینویسد: «مزد کارگران در حدود سال 1303 هجری از چهار شاهی تا ده شاهی متغیر بوده است.» یکی از کارگران کهنسال معدن، از مزدهای سی شاهی تا 4 قران یاد میکرد. میزان پرداخت مزد به نظر خاص «مباشر» و «معدن مدار» بستگی داشت. در سال 1882 میلادی، مزد روزانه کارگران معدن، به طور متوسط، 5 قران آن زمان و مزد سنگتراش به طور متوسط 2 قران بود.»(9)
- شیوهی کنونی استخراج (یعنی حدود سال 1353 شمسی):
نگارنده در شهریور ماه 1353 به بازدید ازمعدن مشهور و پُرماجرای فیروزهی نیشابور توفیق یافت. در این هنگام، بیش از یکماه از تحویل معدن به دولت میگذشت و دولت رأساً به بهرهبرداری از این معدن مشغول بود.
اکنون معدن دارای 200 کارگر و 20 کارمند است که یک نفر مهندس، سرپرستی آنها را به عهده دارد. کارگران به میزان تخصص و سابقهی کار، بین 13 تا 40 تومان مزد میگیرند و از بیمه نیز برخوردارند. آنان در حدود 7 ساعت در روز، کار میکنند و ساعت 1 بعد از ظهر کارشان پایان میگیرد. در آغاز ورود به معدن، برای رعایت ایمنی به کلاه فلزی مخصوص کار در معدن مجهز میشوند و هر گروه در قسمتی از غار، به جدا کردن سنگ فیروزه میپردازد. این کار را «ورچیدن» [Varčidan] مینامند. هر قسمت از غار را که برای استخراج باز میکنند یک پیشکار مینامند. و پیشکارها را با شمارههای1، 2، 3، ... نامگذاری میکنند. کارگران معدن فیروزه، چون بسیاری از کارگران معادن، افرادی بیاطلاع و معمولی نیستند. اینان اغلب فیروزهشناسند و انواع فیروزه را از هم تمیز میدهند و معمولاً در مورد خواص این یا آن نوع فیروزه، بگومگو دارند و فیروزهشناسی نوعی اشتغال ذهنی برای آنانست حتی میتوان گفت که به فیروزه عشق میورزند.
کارگران، هر بامداد که وارد غار میشوند. با اشتیاق خاص و نگاه دقیق و کنجکاو به بررسی حاصل انفجاری که بعدازظهر روز قبل انجام دادهاند میپردازند تا ببینند معدن چه به بار آورده است. بر سر فیروزهای که مییابند با هم بحث و گفتگو میکنند. هرکس فیروزهای قیمتی بیابد تشویق میشود آنچه در سایهروشن غارها توجه نگارنده را جلب کرد. چشمان بعضی از کارگران بود. چشمانی به رنگ آبی فیروزهیی. آیا رابطهیی بین کار با فیروزه و رنگ چشمان آبی آنان وجود دارد؟ اکنون فقط غار آبدار استخراج میشود. این غار، تونل طویلی دارد که ریلکشی شده و واگنهایی در آن رفت و آمد میکنند و مدخل غار از همین تونل است. همچنانکه از نام غار آبدار برمیآید در این غار حین استخراج به آبهای زیر زمینی برخوردهاند. این آبها را به وسیلهی لولهکشی و به نیروی تلمبهی برقی از غار بیرون میکشند تا استخراج فیروزه، ممکن شود. چنانکه گفتیم انفجار هر روز عصر، بعد از کار روزانه، انجام میگیرد. مسؤلین انفجار، افراد معینی هستند و محل انفجار، به وسیلهی شخص متخصص معین میشود. انفجار با دینامیت و با شیوهای کنترل شده و بیخطر انجام میشود. روز بعد، طبق معمول، کارگران به کار در محل انفجار میپردازند.
کارگران پس از ورچیدن سنگهای فیروزهدار، آنها را در کیسههایی به حجم 1 تا 5/1 کیلوگرم -که از جنس کرباس سفید است- میریزند و به شمارهی همان پیشکار مهر و موم میکنند. بعد، یکی از کارگران که مأمور انتقال این کیسهها به خارج از معدن است به صدای بلند تعداد آنها را اعلام میکند و سپس کیسهها را از معدن، خارج میسازد. در جلو معدن، وزن هر کیسه، معین میشود آنگاه تمام کیسهها را در کیسهی معمولی بزرگی میگذارند و سر آن را میبندند و مجدداً وزن میکنند؛ وزن کیسههای کوچک و بزرگ بر روی کارتی که برای هر کدام تهیه شده با ذکر تاریخ، ثبت میشود و کارت را به داخل کیسهها میاندازند و موقتاً کیسهها را در انبار مخصوصی نگهداری میکنند.(10)
فضولات معدن را به وسیلهی واگنها به خارج از معدن حمل میکنند و در فضای باز در محلی که با مدخل تونل معدن در حدود 50 متر فاصله دارد انبوه میکنند. در نزدیکی این محل، خط سفیدی با گچ کشیده شده است. تا به جز مأموران مجاز فیروزهیاب، کسی از آن خط عبور نکند و به فضولات معدن نزدیک نشود. زیرا احتمال دارد که در تاریکی معدن، قطعاتی فیروزهدار از چشم دور مانده و هنوز در داخل فضولات باقی مانده باشند. از این رو، عدهای مأمور وارسی این فضولات هستند که اجازه دارند از خط سفید عبور کنند و فیروزههای باقیمانده را جمعآوری کنند و در کیسهای بریزند و به انبار ببرند.
- آداب معدن:
از قدیمالایام آداب و رسوم معدن چنین بوده است:
-- بامدادان، پیش از ورود به معدن، کارگران در جلو در ورودی معدن، شیطان را لعنت میکنند.
-- هنگام ورود به معدن، دستهجمعی «صلوات» میفرستند.
-- وقتی در معدن، به رگههای ارزشمندی از فیروزه برسند یا به اصطلاح محلی: «معدن فیروزه میزند»، گوسفندی قربانی میکنند و از گوشت گوسفند قربانی، آبگوشتی میپزند و ظهر آن روز، مجلس روضهخوانی برپا میکنند و به کارگران ناهار میدهند.
-- هرگاه بخواهند قسمت تازهای از معدن را استخراج کنند و به اصطلاح، «پیشکار» تازهای را باز کنند. قبلاً گوسفندی را در داخل تونل میگردانند و سپس قربانی میکنند.
-- اگر کارگری از جای مرتفعی در معدن سقوط کند و سالم بماند. به مناسبت این رفع خطر، «خون میکنند»؛ یعنی گوسفندی را قربانی میکنند.
-- اگر معدن، فیروزهی خوبی بدهد به هر کارگری که در آن «پیشکار» کار میکند نیممن قند، انعام میدهند.
- اعتقادات کارگران معدن:
-- فیروزه، سنگی مقدس است.
-- حضرت رضا (ع)در سفر خراسان، نظر برکت به معدن افکندهاند. از این رو، این معدن، پایانناپذیر است.
-- اگر در مجاورت فیروزه، حرامی و ناپاکی کنند حتماً رنگ فیروزه برمیگردد.
-- اگر نظر ناپاک، به فیروزه بیفتد رنگ فیروزه، سیاه و سفید میشود.
-- اگر کارگری، به ناچار صبح ناپاک مانده باشد وارد معدن نمیشود و آنروز بیکار و بیمزد میماند.
-- مرغ «کمر گلی» [Kamar Goli] قاصد فیروزه است. هرگاه، این مرغ کوچک و سبزرنگ، جلو مدخل معدن بنشیند و بخواند، به زودی؛ معدن؛ فیروزهی بسیاری آشکار خواهد کرد.
-- چون معدن، همیشه فیروزهی خوب نمیدهد میگویند: روی «کوه فیروزه» پردهی غیب کشیده شده است. هر گاه، پرده، کنار رود، فیروزه، آشکار میشود.
- رقمبندی و تقویم فیروزه:
در سالهای اخیر ]نیمه اول دههی 1350 شمسی[، سنگهای فیروزه، بدون تفکیک و رقمبندی به صورت درهم، ابتدا در کیسههای کوچک از داخل معدن به بیرون منتقل میشد و پس از توزین در کیسهگونیهایی میریختند و به مشهد حمل میکردند و در مشهد رقمبندی و تقویم انجام میگرفت.
اما در گذشته، رقمبندی در سر معدن انجام میشد و کار تقویم به اصطلاح محلی، به عهدهی «عبا به دوشها» بود. عبا به دوشها، معتمدین «ده معدن» بودند که به نشانهی شیخوخیت و ریشسفیدی، عبا بر دوش میانداختند. اینان، علاوه بر این، فیروزهشناس نیز بودند، و «مقومی» میدانستند.
رسم تقویم، بدین ترتیب بود که روز جمعه، از طرف «معدن مدار» یا «مباشر» او ،«پلوپزان» میکردند و سه تن یا بیشتر از «عبا به دوشها» که در کار فیروزه و شناخت آن، صاحب اطلاع و نظر بودند. دعوت میشدند. اینان، پس از صرف ناهار، فیروزهها را بر روی سفرهیی میریختند و در حضور آنان و «ضابط باشی» و یا «مباشر»، فیروزهها را رقمبندی و تفکیک میکردند. آنگاه، دستمالی را که همراه داشتند باز میکردند و بدون احتیاج به سخن گفتن و بحث، انگشتان دست یکدیگر را در زیر دستمال در دست میگرفتند و به اصطلاح محلی «زیر جلی» [Zir-Joli]، نظر خود را در مورد قیمت فیروزه به «معدنمدار» یا نمایندهی او -«ضابطباشی» یا مباشر- اعلام میکردند. این نوع قیمتگذاری، با انگشتان، در میان سوداگران مروارید، در دریای عمان هم رایج بوده است -البته دقیقتر- اما در اینجا بسیار ساده است بدین نحو که با توجه به فیروزهیی که پیش چشم داشتند اگر چهار انگشت طرف مقابل را در دست میگرفتند نشانهی آن بود که جنس چهارصد تومان میارزد، یا چهارهزار تومان یا چهلهزار تومان و اگر دو انگشت را میفشردند نشانهی دویست تومان یا دوهزار تومان بود. اشتباهی پیش نمیآمد چون نوع فیروزهی حاضر، خود ترجمان حرکت انگشتان بود. پس از اینکه همهی «عبا بدوشها» نظر خود را دربارهی قیمت فیروزهها اعلام میکردند. صاحب مال –یعنی «معدن مدار» یا نمایندهاش- مختار بود که هر یک از قیمتها را که صحیحتر تشخیص میدهد بپذیرد و یا قیمت نهایی را معدل همهی قیمتهایی بداند که مقومها اعلام کردهاند.
ضرورت تقویم «زیرجلی» به لحاظ دو نکته بود. اول آنکه؛ معمولاً «عبابدوشها»، سواد خواندن و نوشتن نداشتند تا نظر خود را با یادداشت بر روی کاغذ اعلام دارند. دوم آنکه؛ باید هر مقوم، به طور مستقل، قیمتگذاری میکرد تا در قیمتگذاری، تحت تأثیر دیگران قرار نگیرد.
گاه، بنا به صمیمیت قبلی و اعتماد جمعی از انجام تشریفات تقویم «زیرجلی» صرفنظر میکردند و قیمتگذاری آشکارا انجام میگرفت و پس از اظهارنظرهای دوستانه، تقویم پایان میگرفت. هنوز تقویم زیرجلی در میان سوداگران فیروزه در مشهد، رایج است.
پس از تقویم، هر نوع فیروزه را در کیسهای جداگانه میریختند و قیمت آنرا بر روی کارتی مینوشتند و در داخل کیسه میانداختند و سر کیسه را مهر و موم میکردند آنگاه فیروزهها توسط شخصی مورد اعتماد یا به وسیلهی یکی از شرکاء معدندار، به مشهد حمل میشد.
- سنگ فیروزه و انواع آن پس از رقمبندی:
سنگ فیروزه، یک نوع سنگ آتشفشانی است که پس از فعل و انفعالاتی شیمیایی، در طی قرنها تبدیل به دانهها یا رگههایی آبیرنگ در میان تودههای سیاه سنگ یا خاک شده است. ضخامت رگههای فیروزه درین سنگهای سیاه در حدود چند میلیمتر است که بندرت به یک سانتیمتر میرسد. اما طول آنها از چند دسیمتر تا چند متر هم دیده شده است. ابعاد دانههای فیروزه در سنگ نیز در حدود چند میلیمتر است ولی فیروزههایی که در حفرههای خاکی معدن پیدا میشود نسبتا بزرگترند و تا یکی دو سانتیمتر ضخامت پیدا میکنند. این نوع، مرغوبترین نوع سنگ فیروزه است. وجود سنگ فیروزه را در معدن نیشابور در حجمی در حدود 10 میلیون متر مکعب تخمین زدهاند.(11)
انواع فیروزه، پس از رقمبندی بنا به نوع جنس آن، هر یک به اسمی نامیده میشود. وجه تسمیهی هر یک، بر اساس رنگ و جنس و یا محل مصرف فیروزه است این اسامی، شاخص نوع فیروزه است و هنوز در میان سوداگران فیروزه و فیروزهتراشها و جواهرفروشها معمول است. این انواع عبارتند از:
-- عجمی؛ فیروزهای گرد و درشت است. دارای فیروزهی تقریباً خالص به رنگ آبی سیر که به اصطلاح فیروزه تراشها «گرچه» [Gereča] نامیده میشود. این نوع فیروزه، وقتی تراشیده شد، تبدیل به فیروزهیی صاف و خوشرنگ میشود جنس آن سخت است. فیروزهی عجمی، گرانقیمتترین نوع فیروزه است.
-- عجمی نیمرنگ؛ که از نوع قبلی، کمرنگتر است. این نوع فیروزه را گویا در بعضی از کشورهای خارجی، به طور مصنوعی، رنگ میکنند.
-- عربی؛ فیروزهی تخت را گویند وجه تسمیه این نوع فیروزه، آنست که در عربستان، موردپسند و تقاضاست و دارای رنگ آبی سیر است و از نظر قیمت با نوع «عجمی»، تفاوت بسیار دارد.
-- توفال؛ از جنس عربی است که سنگ آن، از میان رفته و فقط لایهای از فیروزه، با رنگ آبی سیر، باقی مانده که پس از تراش، «فیروزهی باب کربلا» نامیده میشود.
-- توفال نیم رنگ؛ تفاوت آن با نوع قبلی آنست که به رنگ روشنتر است.
-- توفال سفید؛ رنگ آبی خیلی روشن دارد.
-- چغاله؛ فیروزهای است درشت، شبیه «فیروزهی عجمی» اما به رنگ آبی کم رنگ. جنس آن سست است، به طوریکه نمیتوان آنرا به خوبی جلا داد و پرداخت کرد. به آن فیروزهی «باب مکه» هم میگویند چون مورد پسند کشور عربستان سعودی میباشد. چغاله، از نوع نازل فیروزهی نیشابور است.
-- شجری؛ فیروزههای رگهدار را میگویند. سنگ آن به شکلی است که گویی دانههایی ریز و درشت فیروزه را بر زمینهیی از رنگ سیاه یا زرد، پهلوی هم چیدهاند. وجه تسمیهی «شجری» آنست که گاه رگههای آن، به صورت شاخههای درخت، نمایان میشود.
-- شکوفه؛ فیروزهای است ریزتر از «چغاله» و فیروزهی کمی دارد. این سنگ فیروزه را به صورت «شکوفه» یا «اشک» یا «لوز» میتراشند.
-- چال یا نرم؛ این فیروزه، کمی بزرگتر از «عدس» در سنگهای معدن دیده میشود. آنرا به صورت گرد میتراشند. این فیروزه، قبلا در آمریکا فروش داشت و همچنین به هندوستان صادر میشد و در آنجا برای خالبینی که نوعی آرایش سنتی زنان هند است، مورد استفاده قرار میگرفت و نیز از آن نوعی انگشتری بنام «انگشتری بمبئی» میسازند که موردپسند مردم هند است. از این نوع فیروزه، در تهران، انگشتری دوطبقه میسازند که به انگشتری «شکوفه» معروف است.
درشت؛ سنگهای نسبتاً بزرگی است که در آن رگههای باریک و پراکنده و نازک فیروزه دیده میشود. این نوع فیروزه، نازلترین نوع فیروزهی نیشابور است.
- معدن مداری:
بیگمان چنانکه از روایت مستشرقین نیز برمیآید، در زمان سلطنت سلسلهی صفویه، معدن فیروزهی نیشابور، استخراج میشده و شهرتی تمام داشته و مورد توجه شاه عباس کبیر بوده است و یکی از مستأجرین معدن، «عبدالرزاق»، نام داشته که بهترین فیروزه را در«غار ابواسحقی» این معدن کشف کرده و به نام «فیروزهی عبدالرزاقی» نامیده شده چنانکه هنوز هم به همین نام شهرت دارد. و در آن روزگار، فیروزهی نیشابور، از طریق روسیه به اروپا صادر میشده است و از این راه، شهرت جهانی یافته است. «... در قرن هجدهم، دولت توجه کافی به این معدن نداشت و مردمان روستای معدن، خود با وسائل اولیه، به کاوش مشغول بودند چون حسنعلیمیرزا به حکومت خراسان منصوب شد، معدن را به مستأجر واگذار کرد.»(12) بدین ترتیب معدن فیروزهی نیشابور، اغلب در اختیار دولت بوده و دولت آن را به اشخاص، اجاره میداده است. البته کسانی موفق به جلب موافقت دولت و اجاره کردن معدن میشدهاند که قدرت و حشمتی داشتهاند. از این رو، گاه برای اجارهی معدن، درگیری افراد قدرتمند با یکدیگر به صورتهای مختلف آشکار میشده است و پس از اجاره نیز حفظ معدن و استفاده از آن به علت تحریکات رقبای مستأجر مشکل بوده چنانکه به کشمکشها و دسیسهبازیهایی منجر میشده است.
در میان کارگران معدن نیشابور، داستانهای هولناکی از زمان یکی از معدنمداران دورهی قاجار وجود دارد. مشهور است که این معدندار که یکی از خوانین و متنفذان محلی بوده، بر کارگران معدن، به شدت حکم میرانده، آنچنانکه کارگران از ستم وی به جان میآیند و با وی به مبارزه میپردازند. و در آشفتگی جنگ جهانی دوم (پس از شهریور1320) تأسیسات وی را در معدن، غارت میکنند و برای مدت کوتاهی، دستش را از معدن کوتاه میکنند. اما وی به قصد انتقام و نیز کسب قدرت سابق خود نیمهشبی ناجوانمردانه عدهیی از نوکران مسلح خود را در لباس سربازان خارجی، مأمور حمله به خانههای گلی کارگران دهنشین معدن میکند. کارگران وحشتزده به گمان اینکه ارتش بیگانه حمله کرده است؛ از خانههای خود، به میان کوه و صحرا میگریزند و کاشانهی خویش را بیدفاع به تاراج نوکران این معدندار وامیگذارند. اما پس از اینکه به دسیسهی وی پی میبرند؛ از آبادیهای اطراف یاری میطلبند و گروهی را برای مقابله و دفع وی و نوکرانش مسلح میکنند و به آنان حمله میکنند. در این ماجرا زنی کشته و گروهی مرد زخمی میشوند. گرچه در این گیر و دار کارگران معدن شکست میخورند ولی بالاخره معدندار، به ناچار پس از مدتی معدن را ترک میکند.
پس از وی، شخص دیگری موفق میشود که معدن را از دولت اجاره کند. و گویا درگیریهایی میان مستأجر سابق و مستأجر جدید پیش میآید که بر حوادث معدن میافزاید. مستأجر جدید، به مدت ده سال معدن را در اختیار میگیرد و پس از خاتمهی قرارداد ده ساله، چون دولت، او را مستأجری صالح، تشخیص میدهد به مدت 20 سال دیگر، معدن را به اجارهی وی واگذار میکند. این قرارداد، مدتی پیش از نگارش این مقاله، پایان پذیرفت و از اواپیئل تابستان 53، دولت، خود استخراج معدن را به عهده گرفت تا آنجا که برمیآید در مدت بهرهبرداری این آخرین معدندار نیز حوادثی پیش آمده و اختلافاتی به وقوع پیوسته. اما اکنون دفتر درگیری مستأجر و کارگر پس از قرنها بسته شده است.
- مالالاجارهی معدن:
در نیمهی سدهی سیزدهم هجری که معدن، دورهی فعالی را میگذرانده است درآمد دولت فقط یکهزار تومان بوده است.(13) در حالیکه فریزر هشت سال پیش از سفر ژنرال کانالی، 2 برابر این مبلغ را به عنوان مالالاجارهی معدن در سفرنامهی خود ذکر میکند. و در سال 1291 هجری (1882م) یعنی ده سال پیش از سفر لرد کرزن، اجارهی کل معدن از هشت هزار تومان تجاوز نمیکرد. در این سال، مخبرالدوله -وزیر معارف و تلگراف- معادن فیروزهی نیشابور را به مدت 15 سال از ناصرالدین شاه قاجار اجاره کرد. طبق قرارداد، اجارهی سال اول، 9 هزار تومان و سالهای بعد به قرار سالی 18 هزار تومان بود.(14) صنیعالدوله -محقق معروف زمان قاجار-، در 1303 هجری درآمد سالانهی اجاره معدن را در آغاز سدهی چهاردهم هجری در حدود بیست هزار تومان و میزان درآمد فیروزه را در بازار 60 هزار تومان مینویسد.(15)
لرد کرزن در 1310 هجری، یعنی 7 سال پس از صنیعالدوله، درآمد واقعی معدن فیروزه را سالانه 80 هزار تومان یا 850/22 لیره ذکر کرده است.(16) با توجه به ارزش پول، درآمد دولت از این معدن در اواخر دورهی قاجار نسبتاً قابل توجه است. در سال 1322 شمسی، آخرین مستأجر معدن فیروزهی نیشابور، معدن را سالانه به مبلغ 12 هزار تومان، به مدت ده سال از دولت اجاره کرد. پس از انقضای آن قرارداد، دیگری به مدت 20 سال منعقد کرد. در اواخر دورهی معدنداری بهرهی مالکانه دولت از معدن نیشابور، به میزان دوازده درصد بهرهبرداری سالانه بوده است. نظر بسیاری از دستاندرکاران فیروزه در مشهد اینست که آنچه تاکنون به عنوان بهرهی مالکانه به دولت پرداخت میشده، همیشه منطبق با واقع نبوده است.
- تراش فیروزه:
فیروزه، وقتی از معدن استخراج میشود، به صورت قطعه سنگهای سیاه یا دانههای پوشیده از ذرات سیاه با اضلاع نامنظم است که اگر در گذرگاه پیش پای شما بیافتد بر او ارج نمینهید و این تصور مشکل است که این سنگ نتراشیده و نخراشیده بتواند به صورت نگینی صاف با رنگ زیبای آبی شفاف درآید و در میان گوهرهای دیگر بدرخشد و زینتبخش جواهرات گرانبهایی چون طلا و الماس شود. این دست هنرمند استاد فیروزهتراش و ذوق سلیم اوست که به راستی فیروزه را فیروزه میکند. هنر فیروزهتراشی، هنری سهل و ممتنع است. به ظاهر، امری است ساده؛ وقتی به چرخ تراش فیروزه و دست حکاک نگاه میکنی جز یک عمل تکراری، چیزی به چشم نمیآید. اما تکان نامحسوس و به جای همین دست مجرب است که فیروزه را میپروراند، زائدهی ناچیزی را برمیدارد. لکه و پردهیی را عقب میزند و هم میکوشد که از مقدار خالص آن چیزی نکاهد حاصل سخن آنکه ارزش هر قطعه فیروزه به هنر تراش آن بستگی تام دارد. از یک سنگ فیروزه شاگردی ناآگاه نگینی کمارزش و ارزانقیمت میسازد و از همان سنگ، استادی آزموده، نگینی باارزش و گرانقیمت میتراشد. و باید دانست که حکاک هنرمند، در کار خود دقایقی دارد که به شرح و وصف نمیآید. سنگ فیروزه، از آغاز تا انجام کار تراش، مراحلی را میگذراند. بدین ترتیب:
الف) «باب حبه»؛ که شکستن سنگ فیروزهدار و جدا کردن قسمت زائد آن است. این عمل، از نظر فن فیروزهتراشی، حائز اهمیت بسیار است. کارگری که «باب حبه» میکند باید آشنایی کامل با طبیعت سنگ فیروزه داشته باشد. بداند که سنگ را از کجا قطع کند تا صدمهیی به فیروزه وارد نیاید و با در نظر گرفتن مقدار فیروزهای که در آن سنگ است برای یکی از شکلهای تراش، آماده شود و به قول سعدی «گهر نشکنی، تیشه آهستهدار». از این رو، کارگر فیروزهتراش قبل از شکستن سنگ فیروزهدار، آنرا با نظر مجرب خود بررسی میکند و به دقت تصمیم میگیرد، آنگاه با «چفت» [Čeft] یا «اجنه» [Ajenna]، سنگ را میشکند.
-- چفت [Čeft]، ابزاری است فلزی، که برای «باب حبه» کردن فیروزهی «عجمی» که پُرگوشت و کمسنگ است به کار میآید. چفت، تقریباً همان انبردست است؛ دو دسته به طول 5/14 سانتیمتر و ضخامت 5/0 سانتیمتر دارد و دهانهی آن در حدود 5/1 سانتیمتر باز میشود و قسمتهای زائد را در دهان میگیرد و جدا میکند.
-- اجنه [Ajenna]، برای «بابحبه» کردن فیروزهی «سنگدار» به کار میرود. که در شکستن، به ظرافت کمتری محتاج است. «اجنه»، نوعی چکش دو لبهای است فلزی، که دستهای چوبی دارد به طول 31 سانتیمتر.
ب) «حبه کردن»؛ وقتی فیروزه، «باب حبه» شد، یعنی قسمتهای پُرسنگ و زائد خود را از دست داد؛ هنوز دارای ذرات زائدی است و لبهها و پهلوهایی دارد که باید گرفته شود و فیروزه به صورت «حبه» درآید. برای این کار، فیروزهی «باب حبه» را در میان تکهپارچهای که به «لتّهی کار» معروف است، با سه انگشت دست چپ میگیرند و به طرف «چرخ تراش» میبرند؛ تا قسمتهای زائد و زوایا و کنارههایی که قبلاً حذف نشده و باقی مانده است با این دستگاه تراشیده شود.
گردشها و تکانهای دست فیروزهتراش که فیروزه را به چرخ، بیامان تراش میزند نقش مهمی دارد. و با دقت و استادی خاصی همراه است. باید نه کم و نه بیش تراشید.
دستگاه فیروزهتراشی؛ این دستگاه، به اندازهی 40+70 سانتیمتر است و تختی، به بلندی 20 سانتیمتر در پشت آن قرار دارد و کارگر حکاک بر روی آن و پشت دستگاه مینشیند. از این دستگاه، برای تمام مراحل تراش فیروزه استفاده میکنند با این تفاوت که فقط چرخ آن که بصورت دایرهای در وسط دستگاه قرار دارد در هر مرحلهای متناسب با آن مرحله، از تراش عوض میشود و اسم خاصی دارد که مأخوذ از اسم همان مرحله است. دستگاه تراش فیروزه دو نوع است یکی دستگاه قدیمی که با «کمان» و«زهرود» [Zerud] و به کمک دست راست به راه میافتد، و دیگری دستگاه برقی است که جدید است. دستگاه قدیمی هنوز در کنار دستگاه جدید (برقی)، به حیات خود ادامه میدهد. در بعضی از مراحل تراشی که شرح آن خواهد آمد. استاد فیروزهتراش بهتر میداند که از دستگاه قدیمی که بیشتر به فرمان دست او است، استفاده کند. در کنار دستگاه، پیالهی کوچکی به نام «کشکول» [Kaškul] قرار دارد که پر از آب میکنند و فیروزه را در فواصل تراش در آن فرو میبرند، تا خیس شود و بهتر آمادهی تراش باشد.
چرخ تراش؛ چرخی است مدور از سنگ سمباده که برای حبه کردن سنگ فیروزه در دستگاه فیروزهتراشی قرار میگیرد.
-- خمتراش [Xomtarāš]، در مرحلهی حبه کردن، فقط روی نگین تراشیده شده است ولی در این مرحله، علاوه بر ظرافت بیشتر در تراش، پشت و دور نگین را صاف میکنند. چرخی که از آن استفاده میکنند همان «چرخ حبه» است.
د) سرچوب کردن: در این مرحله، باید فیروزه را سر چوب قرار داد تا برای تراش بعدی آماده شود. این مرحله، از مراحل قبل، دقیقتر است و چون دیگر، فیروزهی تراشیده، در بین سه انگشت قرار نمیگیرد؛ باید آنرا با چسبی بنام «کندل» [Kandal] بر سر چوبی بنام «لوخ» [Lux] قرا دهند، تا به فرمان باشد.
-- «لوخ» [Lux]، چوبی است که از ساقهی نوعی نی میسازند و فیروزهتراشها آنرا از ساحل «کشف رود» که اهالی، آن را دریا مینامند میآوردند این ساقهها را به وسیله نوعی قیچی که به آن «گاز» [Gāz] مینامند به قطعات 5/13 سانتیمتری درمیآورند.
-- «کندل» [Kandal]، نوعی چسب است که برای چسباندن فیروزه بر سر «لوخ» میسازند و عبارتست از: «گل روشویه» و «لار» (نوعی چسب) و روغن پیه.
کندل را در ظرفی به نام «کندل دون» [Kandal-dun] درست میکنند. این ظرف، به صورت استوانهیی است به شعاع 40 تا 80 سانتیمتر و به ارتفاع 50 تا 60 سانتیمتر. برای ساختن «کندل» آنرا بر روی آتش میگذارند.
آنگاه «لار» [Lār] را در آن میریزند وقتی «لار» به خوبی داغ شد، پیه را به آن میافزایند، چون «لار» و «پیه» مخلوط شد و به صورت مایع درآمد؛ «گل روشویه» را به آن اضافه میکنند و همچنان حرارت میدهند. ساختن «کندل» در حدود 45 دقیقه طول میکشد. پس از آنکه «کندل» سرد شد، به صورت جامد و به رنگ کرم درمیآید و هر وقت بخواهند از آن استفاده کنند، قطعهیی از آن روی دستگاه چراغ «کندل» میگذارند و گرم میکنند تا به صورت مایع درآید. آنگاه یک سر «لوخ» را در «کندل» مایع فرو میبرند و فیروزه را بر سر آن میچسبانند، به طوریکه پشت نگین به سر «لوخ» میچسبد و چون سرد شد فیروزه، آمادهی مرحلهی بعدی تراش است.
هـ) «غلتاندن» [Qeltondan]؛ این مرحله از مراحل قبلی، بسیار ظریفتر است و به وسیله چرخ مخصوص غلتاندن، پهلوهای زائد نگین را میگیرند و به صورت یک منحنی متناسب درمیآورند. این خط منحنی دور نگین را -که خوب تراشیدن آن، نشانهی استادی و تجربهی فیروزهتراش است- در اصطلاح فیروزهتراشی، «خط فارسی» میگویند.(17)
-- «چرخ غلتاندن» یا «چرخ برش»؛ این چرخ را از ریک سمباده و «لاک» (نوعی چسب) میسازند. بدین ترتیب که این دو را با هم مخلوط میکنند و در قالب مدور آهنی میریزند که پس از سرد شدن، به صورت سنگی درمیآید. این چرخ، دایرهیی است به شعاع 6 سانتیمتر و ضخامت 1 تا 5/1 سانتیمتر، وزن آن برای دستگاههای دستی، کمتر و برای دستگاههای برقی، بیشتر است. بر روی«چرخ برش» [Borreš] چند دایرهی فرو رفته به شعاعهای مختلف و با مرکز واحد وجود دارد که به آنها «نهاد» [Nahād] میگویند. هنگام غلتاندن، در مواقع معینی، فیروزه را در یکی از این «نهادها» قرار میدهند و میتراشند.
ز) «جلا کردن»؛ در این مرحله، از چرخ سمباده استفاده میکنند و ذرههای روی نگین را میگیرند و آنرا «نیمهپرداخت میکنند». در پایان این مرحله، فیروزه به جلا میآید.
-- «چرخ سمباده»؛ این چرخ، چوبی است مدور که ابری (اسفنج) به ضخامت 2 تا 5/2 سانتیمتر روی آن قرار دارد و کاغذ سمبادهی 100 یا 180 روی آن را میپوشاند و با میخی به پشت تخته محکم شده است. این چرخ با پیچی آهنی به دستهیی از چوب گردو وصل میشود. و به وسیلهی همین دسته، به دستگاه فیروزهتراشی متصل میگردد. «چرخ سمباده» را «چرخ جلا» هم مینامند.
ح) «بید زدن»؛ فیروزهی جلا داده را همچنانکه بر سر لوخ است به چرخ فید میزنند. در این مرحله که آخرین مرحلهی تراش است، فیروزه، کاملا پرداخت میشود و رنگ و جنس آن، به خوبی نمایان میگردد. چنانکه حتی اگر «لک» بسیار کوچکی هم در جنس فیروزه باشد به چشم میآید.
«چرخ بید» با «چرخ جلا»، کمی تفاوت دارد بدین ترتیب که بر روی آن، به جای سمباده، رویهی از پادوش که نوعی چرم است میکشند، نوع قدیمی چرم، بیپرز و نوع جدید آن، پرزدار است.
- اشکال فیروزهی تراشیده:
الف) تراش سنتی؛ از قدیمالایام، فیروزه را جز در موارد استثنایی، فقط به دو شکل بیضی و گرد (دایره) و به اندازههای مختلف میتراشیدند؛ هماکنون نیز این دو شکل، رواج بیشتری دارد و نود درصد فیروزههای تراشیده به این دو شکل است. البته جواهرفروشیها نوع گرد آن را مرغوبتر میدانند. این دو نوع فیروزه است که بر روی انگشتری برنجی قرار میدهند.
ب) تراش جدید؛ از 8 سال پیش ]حدود نیمهی دههی 1340[ تاکنون، فیروزه را به شکلهای دیگری نیز میتراشند و البته هر شکل آن، در جواهرسازی، مصرف خاصی دارد. شکلهای جدید عبارتند از: لوز، اشک یا بادامی، مستطیل، سهگوش، دل، کوبیسم (که بیشکل است.) «اصطلاحی است که تازه، معمول شده است».
- انگشتری برنجی:
پس از آنکه کار تراش نگین فیروزه پایان گرفت. برای عرضهی فیروزهی تراشیده به بازار تجارت، فیروزهی ریز را همچنان بر سر چوب، به صورت دسته میبندند. اما فیروزهی درشت را به جهت آنکه شکل آن به خوبی ظاهر شود؛ بر روی انگشتریهای برنجی نصب میکنند. این انگشتریها فقط جنبهی نمایشی دارد و برای به انگشت کردن مناسب نیست. انگشترسازان، این انگشتری را در کارگاه مخصوصی تهیه میکنند.
انگشتری برنجی، دو نوع است که هر دو نوع دارای حلقهای به قطر 5/1 تا 2 سانتیمتر دارد:
-- انگشتری «شبکه» [Šebeka]، که در آن، بریدگیهای تزیینی با نقش و نگار خاصی ایجاد میکنند.
-- انگشتری «بوچی» [Buči]، که ساده است و نقش و نگار ندارد.
- رقمبندی فیروزهی تراشیده:
فیروزهی تراشیده را بر حسب نوع جنس آن به انواع زیر رقمبندی میکنند:
-- «عال عجمی»، عالیترین نوع فیروزه تراشیده را گویند و لفظ «عال» مخفف کلمه «عالی» است. «عال عجمی»، دارای سه شماره است: شمارهی 1 به نام «عال» (عالیترین نوع فیروزه است)؛ شمارهی 2 به نام «دو عال»؛ شمارهی 3 به نام «سه عال».
-- عجمی درجه مرغوب به چهار درجه رقمبندی میشود: شمارهی 4 درجهی 1؛ شمارهی 5 درجهی 2؛ شمارهی 6 درجهی 3؛ شمارهی 7 درجهی 4.
-- «عال عربی»، که تقریباً نوع پایین فیروزه است و دو درجه دارد: شمارهی 8 درجهی 1؛ شمارهی 9 درجهی 2.
-- درجهی مرغوب «عربی»، که نوع نازلتر است و سه درجه دارد: شمارهی 10 درجهی 1؛ شمارهی 11 درجهی 2؛ شمارهی 12 درجهی 3.
رقمبندی فیروزهی شجری تراشیده: این نوع فیروزه، فقط 5 درجه دارد با پنج شماره.
لازم به یادآوری است که فروشندگان فیروزهی تجارتی هر شمارهای از شمارههای فوق را ذکر کنند، مشتریان فیروزهی تجارتی نوع و جنس آن را میدانند چون خود، نوعی قرارداد است.
- بستهبندی فیروزه:
پس از رقمبندی، انگشتریها برای عرضه به بازار تجارت بستهبندی میشود. برای بستهبندی از کاغذ گراف و کاغذ صورتی سادهی مستطیل شکل به اضلاع 34*48 سانتیمتر استفاده میکنند. کاغذ گراف در زیر و کاغذ صورتی بر روی آن قرار دارد. روی کاغذ صورتی، خاک ارّهی تمیز میریزند و انگشتریهای فیروزه را در میان آن قرار میدهند از آنجهت که نگینها به هم ساییده نشود یا گوشهی نگینی، نپرد. آنگاه کاغذها را ابتدا از طول و سپس از عرض تا میکنند. و شماره هر رقم را بر روی بستهی آن مینویسند.
- سازمان یک کارگاه کامل، دستمزدها، ساعات کار:
سازمان یک کارگاه کامل فیروزهتراشی بسیار ساده است و از صاحب کارگاه و «خلیفه» یا سرکارگر و کارگران تشکیل میشود. خلیفه مسئولیت سرپرستی و راهنمایی کارگران را به عهده دارد و خود نیز مراحل مشکل و دقیقتر تراش را انجام میدهد. دستمزد روزانهی «خلیفه» به تناسب مهارتش، از 25 تومان تا 40 تومان است و کارگر در حدود 7 تا 15 تومان، مزد میگیرد.
کار روزانهی کارگاهها معمولا 8 ساعت است. از 8 تا 12 و از 2 تا 6 بعدازظهر.
- دورهی تعلیم و تمرین فیروزهتراشی:
شاگرد مبتدی، برای اینکه فیروزهتراش قابلی شود علاوه بر استعداد، باید در پنج مرحله، زیر نظر استاد تعلیم ببیند:
-- مرحلهی اول؛ باید یک تا دو هفته را به عنوان شاگرد «پادو»(18) در فروشگاه و کارگاه فیروزه، به کارهای غیرفنی بگذراند و ضمناً به تذکرات صاحب کارگاه، در باب فیروزهتراشی،ابزار و محصولات توجه کند.
-- مرحلهی دوم؛ در حدود سه ماه به «حبه کردن» فیروزههای بیارزش که آن را «فیروزهی وازد» مینامند مشغول باشد.
-- مرحلهی سوم؛ مدت 5 ماه به کار «سرچوبی» -یعنی قرار دادن فیروزه بر سر «لوخ» [Lux] بپردازد. این مرحله، به علت اهمیت کار، طولانی است چه باید فیروزه صاف و راست و بر سر چوب قرار گیرد تا اشکالی در تراش پیش نیاید.
-- مرحلهی چهارم؛ کار «بیدزن» است که مدت تعلیم آن یک تا دو هفته است. این مرحله، چون اهمیت چندانی ندارد کوتاه است.
-- مرحلهی پنجم؛ در حدود یک تا دو سال، فیروزهی ریز و نامرغوب را «باب خمتراش» میکند.
پس از طی این مراحل، وی یک حکاک آماده به کار است.
- نظارت صاحب کارگاه:
صاحب کارگاه یا مدیر، علاوه بر نظارت فنی، نظارت کاملی بر صحت و امانت در کارگاه دارد. قبل و بعد از کار روزانه، کلیهی اجناس موجود در کارگاه را وارسی میکند و همیشه یک ساعت قبل از دیگران در کارگاه حضور مییابد و یک ساعت بعد از اتمام کار کارگاه را ترک میکند. تا در این فاصله، مجال وارسی دقیق کارگاه را داشته باشد.
- معاملهی فیروزه:
تجّار فیروزه و جواهرفروشها به وسیلهی دلالها و مقومهای فیروزه، فیروزهی تراشیده را از فیروزهتراش میخرند. معامله بدین ترتیب است که دو نفر «مقوم» یا «دلال»، یکی از طرف فروشنده و یکی از طرف خریدار معین میشوند. فیروزهها را در بستههای 100 عددی و گاه بیشتر پیش چشم میگذارند. و فروشنده و خریدار نیز حضور دارند. همچنانکه در تقویم فیروزهی نتراشیده، یاد شد، در اینجا هم، معامله زیرجل (دستمال) انجام میشود و حرکات دستها در زیر دستمال ارزش فیروزه را معین میکند. وقتی مقومها نظر خود را اعلام داشتند. اگر با نظر فروشنده و خریدار، تقریبا با تفاوت «تومنی دو ریال» توافق داشت، معامله سرمیگیرد وگرنه بدون چانه زدن، معامله به هم میخورد. وقتی معامله سر گرفت، تاجر، پول جنس خریداری شده را طی چک دو یا سه ماهه میپردازد. البته در تعیین نوع چک و مدت آن، نظر مقومها شرط است. پس از انجام معامله هر دو مقوم جمعا «هزاری 20 تومان» به طور «نصفا نصف» حق دلالی و تقویم میگیرند.
- فیروزه در جواهرسازیها و جواهرفروشیها:
هنگامی که فیروزهی تراشیده به دست جواهرساز میرسد. جواهرساز، آن را به کمک جواهرات دیگر تزیین میکند و از آن زینتآلات متنوعی میسازد. جواهراتی که با فیروزهکار میشود عبارتند از طلای سفید، طلای زرد، نقره و گاه الماس (برلیان) فیروزهی مرغوب و عالی را با طلای سفید و برلیان کار میکنند و فیروزهی متوسط را با طلای زرد و فیروزهی ارزان را با نقره و یاقوت سفید. این نکته نیز لازم به تذکر است که جواهرات بسیار «سنگین» را با فیروزه همراه نمیکنند. فیروزه در زینتآلات زنانه با طلا کار میشود و برای مردها بیشتر با نقره، زیرا مردان متدین معتقدند که طلا، «نماز ندارد». زینتآلاتی که جواهرسازان با فیروزه میسازند به نسبت کثرت تولید، به ترتیب عبارتند از:
1. انگشتری فیروزه: که ... فروش آن، از انواع دیگر بیشتر است. ... یکی از انواع انگشتری سنتی، انگشتری هفت جواهر است که یکی از نگینهای اصلی آن، فیروزه است بقیهی جواهرات آن عبارتند از عقیق، یاقوت قرمز، الماس، لعل، در، زبرجد.
2. پس از «انگشتری» مصرف «سنجاق سینه» از همه بیشتر است و در نتیجه جواهرسازان، آن را بیشتر تولید میکنند.
3. در سومین مرتبهی تولید و مصرف زینتآلاتی از قبیل گردنبد، دستنبد و گوشواره و نیز دکمه سردست مردانه قرار دارند.
بدین ترتیب، نسبت انواع تولیدات اصلی زینتآلات فیروزه بدین ترتیب است:
100 انگشتر
60 سنجاق
30 دستبند و گردنبند
20 گوشواره
10 دکمهی سردست
- اشیاء تفننی زینتی:
علاوه بر زینتآلات زنانه و مردانه که به آن اشاره کردیم با استفاده از فیروزه، به خصوص «فیروزهی ریزه»، اشیاء مختلفی را زینت میدهند و میفروشند از این قبیل؛ قلیان، چپق، نی سیگار، دستهی شمشیر، قاب قرآن، صندوقچه، عصا، مجسمه، سنجاق کراوات و نیز آویزههایی به شکل قلب و تخم مرغ نیز میسازند همچنین آیاتی از قرآن کریم را با استفاده از فیروزهی تخت به صورت تابلوهایی زیبا درمیآورند. علاوه بر این، کلمات مقدسی از قبیل «اللّه» و اسامی ائمه -به خصوص «حضرت علی (ع)» و نام«پیامبر» (حضرت محمد(ص)) را از فیروزه میتراشند. از فیروزهی «شجری» اشیاء زینتی به شکل کاسه، بشقاب و همچنین انواع پرندگان به خصوص طاووس میسازند.
از کارهای معروف فیروزه در مشهد، چهار مخروط (قپه) فیروزهنشان است در چهار گوشهی ضریح جدید حرم مطهر حضرت رضا(ع) که در حدود 18 سال پیش ]یعنی حدود سال 1336[ ساخته شده و نصب گردیده است، و با زیبایی خاص خود، انظار زوّار را جلب میکند. هر مخطروط، 2 هزار فیروزه دارد که بر طلای ناب «مخراجی»(19) شده است. فیروزههای این چهار مخروط، کار «مصطفی دری» است و مدیر عامل شرکت سهامی فیروزه -آخرین مستأجر معدن فیروزه-، اهداء کرده است. همچنین در بالای ضریح عقیق حرم مطهر، ضمن جواهرات دیگر، فیروزه هم بصورت حاشیهای بر روی طلا، مخراجی شده است.
دیگر از کارهای جالب فیروزه، چهارده کتیبهی ترنجیشکل به نام چهارده معصوم است که از «فیروزهی ریزه» ساخته شده و وسط هر ترنج فیروزه، نام یکی از معصومین از طلا بریده شده است و کار محمود زورمند است.
ضمنا مخروطی، یکپارچه و نسبتا درشت به رنگ آبی سیر در صحن عتیق، زیر نقارهخانه آویخته است ...
- مشخصات بهترین نوع فیروزهی تراشیده:
الف) مشخصات فیروزهی عجمی خوب:
-- رنگ آسمانی سیر دارد.
-- درشت است.
-- رگه و لکه ندارد.
-- «خط فارسی» نگین (خط دور نگین) متناسب است.
-- ضخامت فیروزه، زیاد است.
-- «برس» ندارد (برس؛ ذرات ریز و سفید آهک را گویند) چه اینکه این ذرات روغن و آب را به خود جذب میکند و موجب فساد فیروزه میشود.
-- وزن مخصوص آن نسبت به دیگر فیروزههای همحجم، زیادتر است.
ب)مشخصات فیروزهی شجری خوب
-- به رنگ آبی سیر است.
-- درشت است.
-- رگههای سیاه دارد.
-- رگههای آن نقش زیبایی ایجاد کرده است (اگر این نقش به شکل درخت یا پرندهای یا کلمهی مقدسی نزدیک باشد، به چنان فیروزهای، قیمتی استثنایی میدهد چنانکه حکایت میکنند که در زمان ناصرالدین شاه قاجار، فیروزهای شجری از معدن نیشابور استخراج میشود که پس از تراش متوجه میشوند رگههای طبیعی آن، در کلمه «خلاق کریم» را نقش کرده، ناصرالدین شاه خواستار آن بوده است گویند در آن روزگار این فیروزه، بیست هزار تومان قیمت داشته اشت.
- روش محافظت فیروزهی خوب:
فروشندگان فیروزه معتقدند که برای نگهداری رنگ و دوام فیروزه باید آن را از انواع عطرها و ادکلنها و چربیها و همچنین مروارید دور نگهداشت. و نیز هر دو سال یکبار آن را جلا داد، تا چربی آن پاک شود. بهترین ماده برای جلای فیروزه و رفع چربی آن، گل زائد دستگاه فیروزهتراشی است.
- مشتریان فیروزه:
مشتریان فیروزه و جواهرات فیروزهنشان، ... اغلب زائران و مسافران ایرانی و جهانگردان خارجی و بیشتر خانمها هستند. اکثر مشتریان فقط توجه به رنگ فیروزه دارند و فیروزه را به شیوهی مقایسه انتخاب میکنند بدین معنی که چند نگین همشکل و همجنس را کنار هم میچینند و هرکدام خوشرنگتر باشد برمیگزینند.
جهانگردان فرانسوی، بیشتر فیروزهی سبزرنگ مایل به زرد را میپسندند و مشتریان آمریکایی، فیروزهی «عجمی» و یا «شجری» رگهمشکی را ترجیح میدهند. مشتریان ایرانی فیروزه دو گروه هستند؛ گروهی که فیروزه را فقط به قصد تجمل میخرند و معمولا زینتآلات فیروزهنشان را که همراه با برلیان و دیگر جواهرات گرانبهاست انتخاب میکنند. گروه دیگر، آنانی هستند که فیروزه را به اعتقاد تبرک و تقدس میخرند و اینان به فیروزهی گرانقیمت و مرغوب، چندان پایبند نیستند و اکثر آنان را طبقات کمدرآمد تشکیل میدهند، که به زحمت مبلغی از درآمد روزانهی خود را پسانداز کردهاند تا بتوانند با این صرفهجویی از فیروزه -این سنگ پاک و مقدس- انگشتری تهیه کنند.
- اعتقادات عامه دربارهی فیروزه:
در میان مردم، فیروزهتراشها و جواهرفروشها اعتقاداتی دربارهی فیروزه وجود دارد:
-- فیروزه، سنگی مقدس است.
-- نمازگزاری که به هنگام نماز، انگشتری فیروزه بر انگشت داشته باشد یک رکعت نماز او در پیشگاه پروردگار، هفتاد رکعت پذیرفته میشود.
-- هرکس، بامدادان به فیروزه نظر افکند دلشاد میشود.
-- نگاه کردن به فیروزه، نور بصر را میافزاید.
-- پس از اولین نظر به ماه نو، اگر به فیروزه بنگرند مبارک و خوشیمن است.
-- همراه داشتن فیروزه، بر اعصاب و خون انسان، اثر نیکو دارد و موجب تسکین و آرامش میشود.
-- همراه داشتن فیروزه، نظر بد را دفع میکند.
-- زنان نازا را بر فیروزه دعا مینویسند و انگشتری آن را به انگشت میکنند تا بچهدار شوند.
-- دستی که فیروزه به همراه داشته باشد تهیدست نمیشود.
-- فیروزه، عزت میآورد.
- پانوشتها:
1. معدن فیروزهی دامغان در ده باغو [Bāqu] بین شاهرود و دامغان واقع است. تقریباً مدت ده سال ]از حدود سال 1344[ است که استخراج میشود و در حدود 30 نفر کارگر دارد. بیشتر فیروزهی این معدن، «شجری» و «شورهناک» است و نوع «عجمی» مرغوب، کم دارد. معادن فیروزهی طبس و کاشمر، فعلاً استخراج نمیشوند. معدن فیروزهی قوچان، چند سال است که شناخته شده و سنگ آن به بازار میآید. فیروزهتراشها آن را فیروزه نمیدانند و «سنگ قوچان» میخوانند زیرا که فیروزهایرنگ نیست بلکه کاملاً سبزرنگ است. از آن، اشیایی تفننی از قبیل زیرسیگاری و تندیس حیوانات میتراشند.
2. طبق روایات «عاد» -پادشاه عربستان جنوبی-، دو پسر داشت؛ «شدّاد» و «شدید». پس از مرگ «شدید»، «شدّاد» جانشین او شد و ممالک دیگر را مطیع خود کرد و بهشت شداد موسم به «ارم»، بنای اوست. (فرهنگ معین)
3. ر.ک: «مطلع الشمس»،ج3، ص53، به نقل از کتاب «جغرافیای تاریخی ایران از نظر جهانگردان»، تألیف ابوالقاسم طاهری. از انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران.
4. ر.ک: «سفرنامه فریزر»، ص 408 و 409، از انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران.
5. ر.ک: «سفرنامهی آرشور کانلای»، ج1، ص 212، از انتشارات شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران.
6. ژنرال «فریه» در سفرنامهی خود مینویسد: «... که چون این کارگران در زادگاهشان (بدخشان) به استخراج لعل و دیگر سنگهای گرانبها مشغول بودهاند، و در این فن تخصص دارند. ایرانیان، آنها را بر متخصصان فرنگی ترجیح دادهاند ....»
7. «سه سفرنامه»، به اهتمام قدرتالله روشنی زعفرانلو، ص167، از انتشارات دانشگاه تهران، 1347.
8. «سه سفرنامه»، «سفرنامههای هوتوم شیندلر».
9. «کتاب الفبا»، شماره چهارم، مقالهی «توسعه و صنعت در دوره قاجار و اثر غرب بر آن»، نوشتهی فرهاد نعمانی.
10. هنوز دولت، در خصوص طرز فروش و عرضهی فیروزه به بازار، مشغول مطالعه است و تصمیمی در این مورد نگرفته است از این رو برخلاف سابق، فیروزه را پس از مرحلهی استخراج، تقویم نمیکنند.]1 مرداد 1353[
11. از گزارش مأموران متخصص شورای عالی معادن وزارت اقتصاد ملی در سال 1332.
12. «سفرنامه از خراسان تا بختیاری»، هانری رنه دالمانی، ص 681.
13. «سفرنامهی ژنرال کانالی»، ج1، ص212، به نقل از جغرافیای تاریخی خراسان.
14. کتاب «ایران و مسأله ایران»، کرزن، ج اول، ص 266.
15. ر.ک: «مطلع الشمس»، ج3، ص52،63،82، به نقل از جغرافیای تاریخی خراسان.
16. همان.
17. ذوقی در انتخاب این اسم، جهت این تراش بسیار ظریف، به کار رفته است و تشبیهی شده است به خوشنویسی «خط فارسی»، که هنری است ارجمند و حاوی ظرافتهای بسیار.
18. «پادو»، شاگرد غیرفنی «دکان یا کارگاه» را گویند که کارهایی از قبیل مراجعه به کارگاهها و دکانهای دیگر و جابه جا کردن اشیاء و دیگر «آمد و شد»ها را انجام دهد.
19. مخراجی، نصب نگین را بر روی انگشتر یا دیگر زینتآلات گویند.
توجه: بخشهایی از اصل مقاله، در این نوشتار، نیامده است. برای خواندن متن کامل مقاله به فصلنامه «مردم شناسی و فرهنگ عامه مردم» پاییر 1354، مراجعه نمایید.
- منبع:
-- نیکوکار، عیسی، «نگاهی به شئون اجتماعی و فرهنگی فیروزه و فیروزهتراشی در خراسان»، فصلنامه مردمشناسی و فرهنگ عامه مردم، پاییز 1354، شماره 2، ص 67-91. به کوشش ققنوس شرق، «نگاهی به شئون اجتماعی و فرهنگی پیرامون فیروزه نیشابور»، ابرشهر: دانشنامه نیشابور، دیماه 1391.