برای خواندن بخش نخست این نوشتار، بر روی اینجا کلیک کنید
- تألیفات میدانی:
همانطور که گذشت، میدانی در علوم گوناگون تبحر داشته است، آثاری که از وی به دست ما رسیده کتبی گرانسنگ و پرمایه است، که برخی از آن آثار، در نوع خود بینظیرند. البته بحث تفصیلی دربارهی آثار وی و بهرهگیری میدانی از اقوال گذشتگان و یا ارایه مطالب جدید یا سبک جدید در عرصه علوم مورد بحث در کتب خود و همچنین استفاده عالمان و اندیشمندان از نظرات و کتب میدانی، بحثی که از حوصلهی این مقاله بیرون است ولی در این بخش به معرفی اجمالی آثار میدانی میپردازیم:
-- «مجمع الأمثال»: این کتاب از جمله بهترین تصانیف در این زمینه است که مشتمل بر بیست هزار بیت است و به گفته بسیاری از اهل فن، مانند آن نوشته نشده است. وی این کتاب را بنا بر خواستهی ابوعلی محمد بن ارسلان گرد آورده و در تألیف آن از پنجاه کتاب لغت و امثال استفاده کرده است و امثال رایج پیش از اسلام و بعد از آن را در 28 باب به عدد حروف هجاء گرد آورده است و باب بیست و نهم را اختصاص به ایام عرب داده و باب سیام را مخصوص کلمات رسول خدا و خلفا و بخشی از عرفا قرار داده و شش هزار مثل در این کتاب جمع آوری کرده است.
-- «اسامی فی الاسامی»:(45) میدانی، این کتاب را که ترجمهی واژههای عربی است به ثقةالملک شمس الکتاب ابوالبرکات علی بن مسعود بن اسماعیل، پیشکش کرده و «اسامی فی الأسامی» نام نهاده است، نگارنده واژهها را در این کتاب به چهار بخش تقسیم کرده است: 1. واژههای مذهبی، شرعیات اسلامی و غیراسلامی در 5 باب. 2.حیوانها و حیوانیها در 27 باب. 3. آسمانیها و ستارهشناسی در 5 باب. 4. زمینیها در 6 باب.
-- «نزهه الطرف فی علم الصرف»: کتابی است در آموزش صرف در 10 باب: باب اول (مقدمة الصرف)، باب دوم (ابنیة الأسماء)، باب سوم (أبینة الأفعال). باب چهارم (الألقاب الأنواع و معانی الأمثلة). باب پنجم (المصادر). باب ششم (امثلة الفاعل و الأمر). باب هفتم (الحذف و الزیادة). باب هشتم (القلب و الابدال). باب نهم (احکام همزة). باب دهم(حل العقد).
-- «الهادی للشادی»: کتابی است در زمینهی آموزش نحو به نثر مرسل، وی این کتاب را بعد از نگارش کتاب «اسامی فی الأسامی» به نام قاضی ابوالقاسم منصور بن محمد بن احمد بن صاعد تألیف کرده است. این کتاب، دارای سه قسم است که هر قسم نیز را در بر دارد، قسم اول دربارهی اسماء و دارای 12 باب، قسم دوم دربارهی افعال و دارای 4 باب، قسم سوم دربارهی حروف و دارای 10 باب است.
-- «الانموذج فی النحو»: کتابی در زمینه آموزش نحو است.(46(
-- «شرح مفضلیات»: این کتاب شرح اسم تفضیلهای زبان تازی است.
-- «منیة الراضی فی رسائل القاضی»: این کتاب، شامل برگزیدهی سخنان ابواحمد منصور بن محمد ازدی هروی است.
-- «تدبیر مبتدی در تصریف»: کتابی در زمینه آموزش صرف به زبان فارسی، که مشتمل بر سه قسم ابنیه، صرف، و علل است.
-- «المصادر»
-- «غریب اللغة»
-- «مأوی الغریب و مرعی الأریب»
-- «کتاب النحو»(47)
- مذهب میدانی و اوضاع سیاسی دورانش:
از آنجا که وفات میدانی در سال 518ق بوده است اگر ابتدای تولد او را حدوداً همزمان با روی کار آمدن سلجوقیان در نظر بگیریم تا سال 518 میتوان عمری حدود 89 سال برای او در نظر گرفت که مدت عمری معقول است و از آنجا که طغرل بیک از سال 429ق تا سال 455ق روی کار بوده یقین داریم، میدانی این عصر را درک کرده یعنی اگر عمری کمتر از 89 سال نیز برای او قایل شویم مطمئناً او هر چند اندکزمان، حکومت طغرل بیک - یعنی ابتدای حکومت سلجوقیان- را درک کرده است.
به طور کلی زمانبندی حکومت سلسلهپادشاهان سلاجقهی خراسان بدین قرار است:
429-455 هـ.ق؛ رکن الدین ابو طالب طغرل بیک؛ 26 سال.
455-465 هـ.ق؛ عضد الدین ابو شجاع الپ ارسلان؛ 10 سال.
465-485 هـ.ق؛ جلال الدین ابو الفتح ملکشاه اول؛ 20 سال.
485-487 هـ.ق؛ ناصرالدین محمود؛ 2 سال.
487-498 هـ.ق؛ رکن الدین ابوالمظفر برکیارق؛ 11 سال.
498-511 هـ.ق؛ جلال الدوله ملکشاه دوم- غیاث الدین او شجاع محمد؛ 13 سال.
511-552 هـ.ق؛ معز الدین ابو الحارث سنجر؛ 41 سال.
بنابر تحلیل فوق، باید اوضاع سیاسی دوران زندگی میدانی را در عصر سلجوقیان بررسی کنیم البته لازم به ذکر است که بررسی کامل اوضاع سیاسی در این عصر، امری خارج از بحث ما و نیازمند عرصهای دیگر است ولی از باب نیاز، یعنی به جهت اثبات مکتب دینی میدانی، لازم میآید که تا حدی به بررسی اوضاع سیاسی آن دوران بپردازیم.
تقریباً مورخین متفقالقولند که سلاجقه، حنفی مذهب بوده و وزرای خود را نیز از میان حنفیان یا شافعیان برمیگزیدند. بنابراین حنیفه و شافعیه، دو مذهب حاکم عصر بوده است.
در این میان آیا میتوان جایی برای شیعه در این دوران پیدا کرد یا نه؟
آنچه از بررسی کتب مختلف تاریخی اعم از نگاشتهای اهل تسنن و تشیع برمیآید دو نظریهی کاملاً متفاوت در این عرصه وجود دارد:
1. سلجوقیان از جمله دشمنان سرسخت شیعیان بودهاند.
2. سلجوقیان از جمله طرفداران شیعه بودهاند.
و البته هر گروه از مورخان طرفدار این دو نظریه، برای خود نیز دلایلی دارند ولی از تحقیقاتم به این نتیجه رسیدهام که مجموعاً امامیه از باب تسلط دو مذهب وقت، دارای پیروان و طرفداران کمی بوده ولی اینگونه نیز نبوده که سلاطین وق،ت سرسختانه در صدد ریشهکن کردن مذهب امامیه باشند و مدارک فراوانی نیز موجود است که نشان میدهد حتی بعضی از وزرای آل سلجوق از فرقهی امامیه بوده ولی به علت تنگنظری از کار برکنار شدهاند، از وزرای معروف این عصر، میتوان به نظام الملک اشاره کرد که او نیز خود شافعی مذهب بوده ولی مدارکی موجود است که نسبت به تشیع، علاقهی خاصی از خود نشان داده است.
در هر صورت، آنچه مسلم است این است که حنفیان و بیشتر شافعیان، در این دوران، از وضعیت مطلوبی برخوردار بودهاند و امام میدانی نیز آنگونه که از آثار و نوشتههایش برمیآید حنفی مذهب بوده است البته تلمذ وی نزد اساتیدی چون ابوالحسن علی بن احمد فنجکردی و یعقوب بن محمد بن احمد الادیب نیشابوری و پرورش شاگردانی چون احمد بن علی بوجعفرک بیهقی و علی بن ابی القاسم زید بن محمد بن الحسین بیهقی که سیرهنگاران همگی را شیعه دانستهاند، یا احترام به ائمهی اطهار و ذکر نام آنان در خطبههای کتب خود و ثنا و مدح آنان و استفاده فراوان از کلمات و سخنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) بالاخص در کتاب «مجمع الامثال» وی، اگر تشیع وی را ثابت نکند ارادت او را به خاندان عصمت و طهارت ثابت میکند و البته این که او و هیچ کدام از اساتید و شاگردانش در زمرهی نزدیکان خاندان سلجوقی نبوده یا در مدارس نظامیه، به تدریس یا تلمذ اشتغال نداشتهاند نیز خود میتواند دلیلی قوی بر دوری آنان از آل سلجوق و تقریباً نوعی تقیه در پیش گرفته باشد.
- پانوشتها:
*یادآوری: به دلیل طولانی شدن مطلب، بخشی از ارجاعات به همراه منابع و مآخذ، حذف شده است اما کل ارجاعات و منابع و مآخذ در دفتر مجله، موجود است.
1. تاریخ نیشابور، الحاکم النیشابوری، ص 7.
2. تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی(ابن فندق)، ص 22.
3. معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 5، ص 331.
4. همان، ص 332.
5. ابیات فوق، سرودهی ابی الحسن محمد بن عیسی الکرجی از ندمای سلطان محمد غزنوی است که ثعالبی در «تتمة الیتیمة» به آن اشاره نموده است.
6. این شعر، یا از انوری است و یا فتوحی مروزی آنرا سروده و به انوری نسبت داده شده است.
7. تاریخ جهانگشای جوینی، ج 1، ص 311.
8. ترجمه الکنی و الالقاب، ج 4، ص 652.
9. تاریخ ادبیات ایران (از سنایی تا سعدی).ترجمهی غلام حسین صدری افشاری، ج 2.ص 246.
10. معجم الادباء، ج 2، ص 507؛ وفیات الاعیان، ج 1، 148؛ سیر اعلام نبلاء، ج 14،ص 417.
11. انباه الرواة، ج 1، ص 121.
12. وفیات الاعیان، ج 1، ص 148؛ سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 147؛ معجم الأدباء، ج 2، ص 511؛ ترجمه الکنی و الالقاب، ج 4، ص 265؛ ریحانه الأدب، ج 6، ص 52؛ أعلام زرکلی، ج 1، ص 214؛ شذرات الذهب، ج 4، ص 57؛ البدایة و النهایة، ج 6، ص 209؛ کتاب الأنساب، ج 4، ص 384؛ معجم المؤلفین، ج 2، ص 63.
13. انباة الرواة، ج 1، ص 121.
14. آخرین گفتارها در پایان زندگی، ص 348؛ ترجمهی روضات الجنات، ج 1، ص 534.
15. وفیات الأعیان، ج 1، ص 148؛ معجم الأدباء، ج 2، ص 511.
16. وفیات الأعیان، ج 1، ص 148، معجم الأدباء، ج 2، ص 511.
17. معجم البلدان، ج 5، ص 241؛ مراصد الاطلاع، ج 3، ص 1343.
18. وفیات الأعیان، ج 1، ص 148؛ لب اللباب فی تحریر الانساب، ص 257.
19. معجم الأدباء، ج 2، ص 511؛ انباة الرواة، ج 1، ص 121.
20. تاریخ نیشابور، ص 219.
21. تاریخ نیشابور، ص 106-146.
22. ترجمهی روضات الجنات، ج 1، ص 534.
23. الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیه، ج 1، ص 130.
24. تاریخ نیشابور، ص 131.
25. معجم الادباء، ج 2، ص 507؛ همان، ج 1، ص 511؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 148؛ انباه الرواة، ج 1، ص 121؛ ریحانة الادب، ج 6، ص 285؛ سیر اعلام النبلاء، ج 14، ص 417؛ ترجمه الکنی و الالقاب، ج 4، ص 652؛ الایرانیون و الادب العربی (رجال علوم القرآن)، ج 1، ص 238.
26. ترجمه الکنی الالقاب، ج 4، ص 353؛ ریحانة الادب، ج 6، ص 852؛ الایرانیون و الادب العربی (رجال علوم القرآن)، ج 1، ص 243.
27. معجم الادباء، ج 5، ص 45؛ کشف الظنون، ج 1، ص 242؛ معجم المولفین، ج 13، ص 241؛ اعلام الزرکلی، ج 8، ص194.
28. تاریخ نیشابور، ص 748.
29. اعلام زرکلی، ج 8، ص 194؛ معجم المولفین، ج 13، ص 241؛ کشف الظنون، ج 1،ص 242؛ انباه الرواة علی انباه النحاة، ج 4، ص45؛ البلغة فی تراجم ائمة النحو و اللغة،ص242.
30. معارج النهج البلاغه، ص 8؛ طبقات اعلام شیعه، ج 2، ص 341؛ اشارة التعیین فی تراجم النحاة و اللغویین، ص 384.
31. طبقات اعلام شیعة، ج 2، ص 207.
32. صاحب کتاب انساب میگوید که قیروانی نسبتی است به قیروان که شهری در مغرب آفریقا است،صاحب کتاب معجم البلدان قبل از آوردن این قول گفتار ازهری را میآورد که قیروان معرب کلمهی کاروان است که کلمهای است فارسی و عرب در گذشته از آن استفاده میکرده چنانکه امرؤ القیس میگوید: و غارة ذات قیروان کأن أسرایها الرعال. انساب، ج 4،ص 221؛ معجم البلدان، ج 4،ص 276.
33. سیر أعلام النبلاء، ج 8، ص 528؛ هدیة العارفین، ج1، ص693؛ اعلام زرکلی، ج 4، ص319؛ البدایة و النهایة، ج 12، ص 162؛ تاریخ نیشابور، ص 596؛ العبر فی خیر من غبر، ج 2، ص341.
34. فنج کرد، نام دهی در حوالی نیشابور است. معجم البلدان،ج 4،ص 276.
35. معجم الأدباء، ج 2، ص511؛ وافی بالوفیات، ج 7، ص213: دهخدا، ج 1، ص1291.
36. وفیات الاعیان، ج 1، ص 148.
37. ابناه الرواة علی انباه النحاة، ج 1، ص121.
38. معجم الأدباء، ج 2، ص 512.
39. وفیات الأعیان، ج 1، ص148؛ ترجمه روضات الجنات، ج1، ص534.
40. شذرات الذهب، ج4، ص57؛ للبدایة و النهایة، ج6، ص209؛ وفیات الأعیان، ج1،ص148؛ سیر أعلام انبلاء، ج14، ص417.
41. ریحانه الأدب،ج6،ص52.
42. معجم الأدباء، ج 2، ص 511؛ ترجمه روضات الجنات، ج1، ص 534؛ ریحانة الأدب، ج6،ص52.
43. ریحانة الأدب،ج 6،ص 52.
44. معجم الأدباء،ج2،ص511.
45. این کتاب را «سعیدی» نیز نامیدهاند.
46. از آنجا که نسخهای از این کتاب در دست نیست اطلاعی راجع به مشخصات این کتاب نداریم.
47. متأسفانه در مورد 4 کتاب آخر هیچ اطلاعی در دست نیست و فقط مورخان به اسم آنها اشاره کردهاند.
48. السلاجقه،ص 5؛ تاریخ دولتهای اسلامی،ج1، ص 265؛ طبقات سلاطین اسلام، ص 135.
- منبع:
· غلامی جلیسی، مجید، «امام میدانی»، ماهنامه کیهان فرهنگی، ش 199، اردیبهشت 1382، ص 53-57. به کوشش ققنوس شرق، «امام میدانی نیشابوری»، وبنوشت ابرشهر، اسفندماه 1390.