گذری بر تاریخ نیشابور در دوره سلجوقی- بخش دوم |
برای خواندن بخش نخست «گذری بر تاریه نیشابور در دوره سلجوقی»، - از برکیارق تا سنجر: بعد از مرگ ملکشاه، برکیارق، برای دستیابی به حکومت، با افرادی که مدعی حکومت بودند جنگید. مدعیان عبارت بودند از: در آذربایجان، اسماعیل بن یاقوتی -دایی برکیارق-، امیر شام – تتش، که عموی برکیارق بود- و در خراسان، ارسلان ارغو -عموی برکیارق و حاکم مرو- و از همه مهمتر، برادرش محمد که این دو تن، برای رسیدن به حکومت، پنج نوبت با هم جنگیدند(94)، به عنوان مثال، یک پیکار، در محلی به نام کورشنبه اتفاق افتاد که منجر به شکست برکیارق شد و برکیارق بعد از شکست، با پنجاه سوار به اسفراین و سپس به نیشابور رفت و در نیشابور دست به اقدامات زشتی زد. برکیارق «ناموران شهر را توقیف کرد و به ارکان شهر و دانشمندان دشنام داد.»(95) علاوه بر این «فخر الاسلام ابوالقاسم بن امام ابوالمعالی جوینی در زنجیر برکیارق وفات کرد».(96) جنگ دیگری که بین این دو برادر روی داد این گونه بود که «برکیارق با پانزده هزار سپاهی، قصد همدان کرد و برادرش محمد در همدان با هفت هزار سپاهی بود، دو برادر به یکدیگر برخوردند و به شدت آتش جنگ را افروختند»(97)در این جنگ، سلطان محمد، شکست خورد و به گرگان رفت و چون خبر به سنجر که در خراسان بود رسید، دل سلطان سنجر به حال او سوخت و مال بسیار برایش از نیشابور فرستاد.(98) قبل از جنگ برکیارق با برادرش در همدان، و چهار سال قبل از آن، سلطان برکیارق، سپاهی برای برادرش سنجر تجهیز کرد و برای مقابله و نبرد با عمویش -ارسلان ارغون- فرستاد این سپاه چون به دامغان رسید از خبر قتل ارغون مطلع شد و همانجا اقامت کردند تا سلطان برکیارق به آنها پیوست و به نیشابور رهسپار شدند و در پنجم جمادی الاولی سال 490 قمری به نیشابور رسیدند و بدون جنگ، آنجا را تصرف کردند.(99) و بالاخره، سلطان برکیارق، در شهر بروجرد و در سال 498 قمری وفات کرد(100) و حکومت به سلطان محمد و بعد از او به سنجر رسید. در یکی از سالهای 489 (101) یا 490 قمری(102)، سلطان برکیارق، حکومت خراسان را به برادر خود، سلطان سنجر داد. در دورهی حکومت سنجر، جنگ مهمی روی داد که عواقب بسیار شدید و وخیمی برای اهالی نیشابور در پی داشت. جنگی بین سلطان سنجر و غزها روی داد و در این جنگ، سلطان سنجر به اسارت غزها در آمد و سنجر چند سالی از اواخر عمرش را در بند غزان گذراند. سلطان سنجر، در مدت اسارت به خاطر این که زنش -ترکان خاتون- هم اسیر غزان بود و میترسید که اگر فرار کند ترکان در دست غزان بماند، دست به فرار نمیزد(103) تا اینکه در سال 55 قمری، ترکان خاتون درگذشت(104) و سلطان سنجر، به فکر فرار افتاد. و موفق به فرار شد ولی تیر اجل به وی فرصت حکومت دوباره نداد و در سال 552 در دراالملک مرو درگذشت.(105) - غزان در نیشابور و پایان کار سلاجقه بزرگ: در مدتی که سنجر اسیر غزان بود. غزان، شهرهای مرو و نیشابور را به باد غارت و تاراج گرفتند و ابتدا مرو را مورد هجوم و تاراج خود قرار دادند و مردم را مجبور میکردند و شکنجه میدادند که محل دفائن خود را نشان دهند خلاصه از شهر مرو بعد از غارت غزان جز تلی خاکستر باقی نماند.(106) سپس متوجه نیشابور شدند. در این هنگام، سپاه غزان، نسبت به سپاهی که مرو را غارت کرده بود سه برابر بود چرا که افراد دیگری نیز به امید به دست آوردن ثروت، به آنها پیوسته بودند. مردم نیشابور، ابتدا تلاش کردند که غزان در کار خود موفق نشوند و در اول جنگ، قومی از غزان را کشتند چون خبر این حادثه به غزان رسید غزان، دست جمعی به سوی شهر هجوم آوردند. عدهی زیادی از مردم به امید این که در مسجد و خانهی خدا جانشان در امان خواهد بود گریختند و به مسجد جامع پناه آوردند و نمیدانستند که آن غزان وحشی و دور از تمدن، برای مسجد و هر مکان دیکری تفاوت قائل نمیشوند. غزان، شمشیر کشیدند و آنقدر انسان کشتند که جسد کشتهها در میان خون ناپدید شد. غزان در دهان مرم، خاک میریختند تا اگر چیزی در زیر زمین، پنهان کردهاند آشکار کنند. مردم از ترس غزان، روزها در چاهها و کاریزها مخفی میشدند و شبهنگام به مشاهدهی مفاسدی که غزان ایجاد کرده بودند مینشستند. این قتل و غارتها، موجب کشته شدن هزاران نفر شد و نیز هزاران دینار خسارت مالی در پی داشت.(107) غزان به علما و فضلا هم رحم نمیکردند و علمایی چون عبدالرحمن اکاف که مقتدای مشایخ عالم بود و نیز محمد یحیی که پیشوای اهل عراق و خراسان بود را کشتند و در دهانشان خاک کردند.(108) «نیشابور تا نیمههای قرن ششم زیباترین [و] آبادترین شهر مملکت ما بود تا اینکه در خلال سال پانصد و چهل و هشت، ترکان غز به سلطان سنجر شوریدند و ... نیشابور ار زورزورکی فتح کردند ... و پس از کشتار او، تاراج نامردیهای بیشمار این شهر باستانی را آتش زدند و همه را خاکستر کردند».(109) نیشابور، در قدیم به خاطر نزاعهای محلهای معروف بوده است(110)، بعد از رفتن غزان نیز، اختلاف مذهب و دشمنیهای گذشته باعث شد که هر شب، فرقهای محلهی فرقهی دیگر را آتش میزد تا آنچه از دست غزان جان سالم بدر برده بود نیز از بین رفت و قحطی اتفاق افتاد و بازماندگان تیغ و شکنجهی غزان این بار بمردند. قومی از علویان، شهرستان کهن را آباد کرده بودند و بر برجها منجنیق نصب کرده بودند و ضعفا بازماندگان به ایشان پناهنده شدند(111) و دیری نگذشت که شادیاخ، از نیشابور اولی، زیباتر و آبادتر شد و ویرانههای نیشابور، که به کنام وحشیان و جانوران درنده تبدیل شده بود(112) بار دیگر رونقی دوباره گرفت. - پانوشتها:
- فهرست منابع: -- الف) منابع دست اول: · آقسرایی، محمد بن محمد، «تاریخ سلاجقه مساهره الاخبار و مسایره الاخیار»، تصحیح و اهتمام عثان تورات، اساطیر، تهران، 1362. · ابن الاثیر، عزالدین علی کامل، «تاریخ بزرگ ایران و اسلام»، ترجمه علی هاشمی حائری، کتب ایران، تهران، بیتا، ج17. · ابن بطوطه، «سفرنامه ابن بطوطه»، ترجمه محمد علی موحد، آگاه، تهران،1370، ج1. · ابوالفداء، «تقویم البلدان»، ترجمه عبدالمحمد آیتی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1349. · بناکتی، فخرالدین ابوسلیمان داود، «تاریخ بناکتی یا روضه اولی الالباب فی المعرفه التواریخ و الانساب»، به کوشش جعفر شعار، انجمن آثار ملی، تهران، 1348. · بندرای اصفهانی، «تاریخ سلسله سلجوقی یا زبده النصر و نخبه العصره»، ترجمه محمد حسن خلیلی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1336. · بیهقی، ابوالفضل، «تاریخ بیهقی»، به تصحیح علی اکبر فیاض، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، 1350. · حافظ ابرو، «جغرافیای تاریخی خراسان در تاریخ حافظ ابرو»، تصحیح غلامرضا ورهرام، اطلاعات، تهران،1370. · حاکم نیشابوری، ابوعبداللّه، «تاریخ نیشابور»، ترجمه خلیفه نیشابوری، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، تهران، 1375. · جرفادقانی، ابوشرف ناصح بن خلف، «ترجمه تاریخ یمینی به انضمام خاتمه یمینی یا حوادث الایاّم»، به اهتمام جعفر شعار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران،1357. · جوینی، عطاملک، «تحریری نوین از تاریخ جهانگشای جوینی»، به کوشش منصور ثروت، امیرکبیر، تهران، 1362. · خواند میر، «حبیب السیر»، زیر نظر محمود دبیر ساقی، کتابفروشی خیام، تهران، 1353، ج2. · راوندی، محمد بن علی بن سلیمان، «راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق»، تصحیح محمد اقبال، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364. · شبانکارهای، محمد بن علی بن محمد، «مجمع الانساب»، تصحیح میر هاشم محدث، امیرکبیر، تهران،1363. · القزوینی، عبداللّه الطیف، «آثار البلاد و اخبار العباد»، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، مؤسسه علمی اندیشه جوان، تهران، 1366. · گمنام، حدود العالم من المشرق الی المغرب، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، کتابخانه طهوری، تهران، 1362. · گردیزی، ابوسعید، «تاریخ گردیزی»، تصحیح عبدالحی حبیبی، دنیای کتاب، تهران، 1363. · مستوفی، حمداللّه، «تاریخ گزیده»، به اهتمام عبد الحسین نوایی، امیرکبیر، تهران، 1362. · مستوفی بافقی، محمد مفید، «جامع مفیدی»، به کوشش ایرج افشار، کتابفروشی اسدی، تهران،1342، ج1. · مقدسی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، «احسن التقاسیم فی المعرفه الاقالیم»، ترجمه علینقی منزوی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، تهران، 1361. · منهاج سراج، عثمان بن محمد، «طبقات ناصری»، تصحیح عبدالحی حبیبی، دنیای کتاب، تهران، 1363، ج1. · میرخواند، محمد بن خاوند شاه بلخی، «روضه الصفا» (مجلد دوم جلد 4 تا 6)، تلخیص عباسی زرباف، علمی، تهران، 1373. · ناصر خسرو قبادیانی، ابومعین، «سفرنامه»، به کوشش نادر وزینپور، علمی و فرهنگی، تهران، 1373. · نخجوانی، هندوشاه، «تجارب السلف، به اهتمام عباس اقبال، کتابخانه طهوری، تهران، 1357. · نیشابوری، ظهیرالدین، «سلجوقنامه»، کلالهخاور، تهران، 1332. · یعقوبی، ابن واضح، «تاریخ یعقوبی» (جلد دوم)، ترجمه محمدابراهیم آیتی، علمی و فرهنگی، تهران،1362. -- ب) منابع دست دوم: · اشپولر، برتولد، «تاریخ ایران در قرن نخستین اسلامی»، ترجمه جواد فلاطوری، علمی و فرهنگی، تهران، 1364. · بوسور ث. کلیفورد الموند، «سلسلههای اسلامی»، ترجمه فریدون بدرهای، مؤسسهی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1371. · پرویز، عباس، «تاریخ سلاجقه و خوارزمشاهیان»، امیرکبیر، تهران،1351. · پیرنیا، حسن؛ اقبال، عباس، «تاریخ ایران از آغاز تا پایان قاجاریه»، خیام، تهران، 1357. · راوندی، مرتضی، تاریخ تحولات اجتماعی، (سه جلد در یک جلد؛ جلد سوم)، شرکت سهامی کتابهای جیبی، تهران، 1363. · کارلا کودتر، «دیوانسالاری در عهد سلجوقی(وزارت در عهد سلجوقی)»، ترجمه یعقوب آژند، امیرکبیر، تهران، 1363. · کرزن، جرج.ن، «ایران و قضیه ایران»، جدل اول، ترجمه غ. وحید مازندرانی، علمی و فرهنگی، تهران، 1362. · گرایلی، فریدون، «نیشابور شهر فیروزه»، خاوران، مشهد، 1337. · لباف خانیکی، رجبعلی، «راهنمای میراث فرهنگی خراسان (2) شهرستان نیشابور»، مدیریت میراث فرهنگی خراسان، مشهد، 1376. · لسترنج. گی، «جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی»، ترجمه محمود عرفان، علمی و فرهنگی، تهران، 1364. · لمبتن. آن، «تداوم و تحول در تاریخ ایران میانه»، ترجمه آژند، نشر نی، تهران،1372. · لمبتن.آن.ک.س، «سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام»، ترجمه یعقوب آژند، امیرکبیر، تهران، 1363. · مولوی، عبدالحمید، «آثار باستانی خراسان»، ج اول، انجمن آثار ملی، تهران، 1354. · مؤید ثابتی، سید علی، «تاریخ نیشابور»، انجمن آثار ملی، تهران، 1355. -- ج) مجلات: · لاکهارت، «نیشابور»، مجله دانشکدهی ادبیات مشهد، سال 3، شماره 4، ترجمه عباس سعیدی، سال 1349. · مافی، عزت اللّه، «جغرافیای تاریخی نیشابور»، مجله دانشکدهی ادبیات مشهد، سال26، شمارهی2، سال 1372.
منبع این نوشتار: · حسن نژاد، حسین،«نیشابور در دوره سلجوقیان»، فصلنامه تاریخ پژوهی، سال ششم، شماره 19، تابستان 1383، ص 25-50. به کوشش ققنوس شرق، «گذری بر تاریخ نیشابور در دوره سلجوقی»، وبنوشت ابرشهر، آذرماه 1390. |