نیشابور، مرکز خراسان: قدیم‌ترین پایگاه علوم اسلامی ...- ادامه

 

برای خوانش بخش پیشین مقاله بر روی این پیوند کلیک نمایید

کوچه‌های نیشابور:

شهر نیشابور، مشحون به محلات و کوچه‌های بسیار بوده است، نام کوچه‌ها را در کتابی ندیده‌ام و لیکن ابوعبدالله الحاکم، ضمن ذکر اعلام نیشابور کوچه‌هایی را در مورد مسکن اعلام کتاب، نام می‌برد که ذیلاً آن‌چه به نظر رسیده، قلمداد می‌گردد:

·         کوچه‌ی یعقوب الوراق؛ (یعقوب بن معقل) که در محله‌ی زمجار بوده [44].

·         کوچه‌ی خندق [45].

·         کوچه‌ی حذام؛ در باب عروه [46].

·         کوچه‌ی سکش [47].

·         کوچه‌ی حمدان [48].

·         کوچه‌ی عباس بن حمزة الواعظ [49].

·         کوچه‌ی عاصم [50].

·         کوچه‌ی حرب [51].

·         کوچه‌ی ابی ذر؛ که در باب معمر وقوع داشته [52].

·         کوچه‌ی رشنه؛ که در باب معاذ بوده [53].

·         کوچه‌ی باذان [54].

·         کوچه‌ی عمار [55].

·         کوچه‌ی زنجویه؛ در چهارسوی کوچک [56].

·         کوچه‌ی طرخان [57].

·         کوچه‌ی ادلی (شاید اولی)؛ در محله‌ی باغ الزارس [58].

·         کوچه‌ی امام یحیی بن محمد یخیی [59].

·         کوچه‌ی معقل [60].

·         کوچه‌ی یحیی الذهلی [61].

·         کوچه‌ی صرامین [62].

·         کوچه‌ی معن‌آباد [63].

·         کوچه‌ی عباس آباد (پلاس آباد) [64].

در کتاب اسرار التوحید و مراصدالاطلاع و معجم البلدان، کوچه‌های دیگری ذکر شده که ذیلا نوشته می‌شود:

·         کوچه‌ی خالد [65].

·         کوچه‌ی خرجوش؛ معرب خرگوش [66].

·         کوچه‌ی معاذ [67].

·         کوچه‌ی حجاف [68].

·         کوچه‌ی عدنی کوبان [69].

آتشکده و کلیسا و کنشت نیشابور:

در نیشابور، بنای کلیسای مسیحیان و کنشت یهودیان، در قرون اولیه‌ی اسلام، هنوز باقی بوده است [70].

و به طوری که سبق ذکر یافت آتشکده‌ی زرتشتیان در کوچه‌ی آتشکده ‌ی نیشابور واقع بوده است [71].

کاروانسراهای نیشابور:

شهر نیشابور، متناسب با جمعیت زیاد خود، تجارت مفصلی داشته و بدیهی است برای محل کار تجار، کاروانسراهای متعددی ساخته شده بوده و بعضی از کاروان‌سراها، محل نزول کاروان‌های تجار و مسافرین به این شهر بوده که در آن‌جا سکونت موقت داشته‌اند. و نام تمام این قبیل ابنیه، در جایی ضبط نشده، مع‌الوصف آن‌چه از اسامی کاروان‌سراها به نظر رسیده در ذیل نوشته می‌شود:

·         کاروان‌سرای معربکه؛ در ملقاباد [72].

·         کاروان‌سرای سعید بن الصباح [73].

·         کاروان‌سرای دستی شاید معرب دشتی (مزرعه ی دشت، در دو فرسنگی نیشابور کنونی، وقوع دارد [74].

·         کاروان‌سرای بوی آباد؛ که محل ورود ابومسلم مروزی بوده است [75].

·         کاروان‌سرای میکالیان [76].

·         کاروان‌سرای رخش [77].

اسامی بقیه‌ی کاروان‌سراهای نیشابور را در جایی ندیده‌ام.

گورستان‌های نیشابور:

گورستان‌های شهر نیشابور، در داخل شهر واقع بوده و چنین به نظر می‌رسد که غالب محلات بزرگ نیشابور، گورستانی داشته و نام گورستان‌هایی که در کتاب تاریخ ابوعبدالله الحاکم، ضمن حالات و نام بزرگان نیشابور ذکر شده، چنین است:

·         گورستان حیره؛ که آن را گورستان نصربن زیاد القاضی گفتندی [78].

·         گورستان باغک [79].

·         گورستان جنید الله (شاید جندالله یعنی لشکر خدا باشد).

·         گورستان مصلی [80].

·         گورستان علویه [81].

·         گورستان باب معمر؛ که قبر احمد بن حرب و یحیی بن معاذ و بسیاری از علما در آن‎جا بوده است [82].

·         گورستان شادیاخ [83].

·     گورستان تلاجرد؛ که مرقد امامزاده محمد بن محمد بن زید بن علی بن الحسین علیه‌السلام در آن‎جا بوده و اکنون بر مرقد امامزاده بنایی از عهد صفویه پابرجاست [84].

·         گورستان شاهنبر؛ که بسیاری از علماء آن‌جا مدفونند [85].

·         گورستان فز (معرب بوژ) [86].

·         گورستان باب عروه؛ قبر حسن بن معاذ و حسین بن الولید القرشی و حفص بن عبدالرحمن و بسیاری دیگر، در آن‌جا بوده است [87].

·         گورستان عبدالله طاهر؛ که احفاد و عشیره ی او و سادات علویه در آن‌جاست. [88]

·         گورستان جل آباد (گل آباد)؛ که اولیاء کبار و علماء در آن‌جا آسوده‌اند [89].

·         گورستان میدان زیاد [90].

·         گورستان حسین بن المعاذ [91].

·         گورستان ابوعلی الثقفی [92].

احتمال می‌رود که گورستان‌های بیشتری در داخل نیشابور وجود داشته و لیکن آن‌چه به مناسبت، ضمن نام بزرگان نیشابور ذکر شده به شرحی است که معروض گردید.

مدارس نیشابور:

در شهر نیشابور، مدارس بسیاری در چهار قرن ابتدای اسلام برای طالبان علوم دینی ساخته شده بوده است و حافظ ابرو در کتاب تاریخ خود (مولفه در ابتدای قرن نهم هجری) نگاشته که نیشابور دارای هشت مدرسه منسوب به خلفاء و هفده مدرسه برای اصحاب شافعی بوده [93] و یکی از مدارس مهم نیشابور، مدرسه ی نظامیه از ابنیه خواجه نظام الملک طوسی بوده است و خواجه ی مذکور در بغداد و بصره و اصفهان و بلخ و مرو و هرات نیز نظامیه برای طلبه علوم دینی ساخته بوده که شیخ سعدی علیه الرحمه مدتی در «نظامیه بغداد» تلمذ می‌کرده است و با توجه به اطلاعات فوق، فقط اسم چهار مدرسه از اسامی مدارس نیشابور به دست است که ذیلا نگاشته می‌شود: [94]

·         مدرسه ابواسحق ابراهیم بن سیمجور؛ واقع در باغ دارس نیشابور.

·         مدرسه میان دیه؛ که بانی آن ابواسحق ابراهیم بن محمود بن حمزه الفقیه الحاکم معروف به قطان بوده است [95].

·         مدرسه سراجان [96].

·         مدرسه صابونی [97] و نام بقیه مدارس نیشابور را تاکنون در کتابی ندیده‌ام.

مساجد نیشابور:

در شهر نیشابور، مساجد بسیاری بنیان گردیده بوده است که اولین مسجد را عبدالله بن عامر -دائی زاده ی عثمان بن عفان- پس از خراب کردن آتشکده قهند‍ز نیشابور، در زمین آتشکده ساخته و این مسجد مناره نداشته است [98] و یزید بن مهلب چون در نیشابور حاکم شد، مناره مسجد قهندز را بنا نهاد.

مسجد جامع نیشابور را ابومسلم مروزی -صاحب الدعوه- بنا کرده و سی جریب مساحت زمین مسجد بوده و هزار ستون (پایه) برای نگهداری سقف مسجد تعبیه شده بود و در یک نوبت، شصت هزار نفر می‌توانسته‌اند در مسجد جامع، ادای فریضه نمایند.

در جامع نیشابور، آب جاری  و حوض‌ها برای وضو گرفتن نمازگزاران موجود بوده و در وسط مسجد، یخدانی ساخته بوده‌اند که در زمستان از برف انباشته می‌شده و در تابستان، بیماران و سایر مردم از برف یخدان مستفید می‌گردیده‌اند.

در فضای مسجد، اشجار ناژ (کاژ - کاج) و درخت توت کاشته بوده‌اند و صد نفر خادم برای مراقبت در تنظیف و تطهیر و انتظامات مسجد موظف بوده و اوقاف مسجد را در حدود صدهزار مثقال زر ارزش داشته است.

در مسجد جامع، بنای دیگری دارای 12 ستون بوده که شش ستون آن سنگ مرمر و 2 ستون از چوب اشجار کنار دجله و چهار ستون دیگر را با خشت پخته و گچ بنا نهاده بوده‌اند.

و این بنا، قبه و گنبدی مذهب داشته. مقومان، زر قبه را بیست هزار مثقال تقدیر می‌کرده‌اند و در حدود صدهزار مثقال زر، ارزش منابر و صندوق‌ها و قندیل‌ها و فرش و سایر لوازم مسجد را تخمین می‌زده‌اند.

برای خوانش دنباله‌ی این نوشتار بر روی این پیوند کلیک نمایید.

::: ققنوس شرق :::

مناره جامع نیشابور:

مسجد جامع ابومسلم، مناری داشته که بعضی آن را کوتاه می‌گفته‌اند و چون نوبت حکومت به منصور بن طلحة بن طاهر –برادرزاده عبدالله بن طاهر- رسید، منار مسجد را خراب کرد و مناری قوی‌تر و بلندتر برافراخت و عمارت منار را به زینت و تذهیب آراسته کرد و به طریق هندسه، چنان کردند که در دوره ی سال، از سایه منار انتقال شب و روز معلوم شدی (شاید از این مناره استفاده ساعت آفتابی می‌کرده‌اند) و چون نوبت حکومت به عمرو لیث صفاری رسید، مناره را برانداخت و منار دیگری ساخت و نام و لقب خود را بر مناره گذاشت و چون نوبت حکومت به خمار تکین رسید، مناری ساخت به طوری که در دنیای آن روز عجیب‌تر و بلند‌تر و آراسته‌تر و پیراسته و دایرتر از آن در هیچ شهری نبود و به هندسه چنان کردند که چون باد آمد، فراخور قوّه ی باد، آن مناره حرکت کردی اما نیفتادی و هیچ خشتی و جزئی از وی فاسد نشدی [99] (ظاهر هر دو منار جنبان بوده است).

پس از اینکه ابوعبدالله الحاکم نام مسجد عبدالله بن عامر و جامع ابومسلم را ذکر کرده نام مساجد دیگری را به شرح ذیل قلمداد می‌کند:

·         مسجدی که صحابه در وقت فتح نیشابور در محله شاهنبر بناکرده و در آن‌جا نماز گذاردنده‌اند.

·         مسجد محله فز که جوار منزل حضرت رضا علیه‌السلام بوده و چند روزی در نیشابور، حضرت در آن نماز گزاده‌اند.

·         مسجد معروف به مسجد روی به کوه که مسجدی قدیم و عزیز بوده است.

·         مسجد دروازه معمر که در میان دو گورستان واقع بوده.

·         مسجد رجاج بن معاذ بن مسلم.

·         مسجدی که مصلای جنیان گفتند.

·         مسجد دروازه قهندز که بیش از نه ماه صحابه در آن‌جا عبادت کرده‌اند.

·         مسجد سرای معذ.

·         مسجد امام یحیی، متصل به سرای بستان.

·         مسجد ابن حرب.

·         مسجد ایوب بن الحسن.

·         مسجد حمش (لغت دیگر حمد) به شیوه‌ نیشابوریان قدیم. [100]

مساجد نامبرده فوق را ابوعبدالله الحاکم در آخر کتاب «تاریخ نیشابور» ذکر کرده و در همان کتاب، ضمن ذکر نام بزرگان نیشابور، نام مساجد دیگری را به مناسبتی ذکر کرده که از صفحات مختلف کتاب الحاکم، نام مساجد دیگر را فراهم کرده و ذیلاً می‌نگارم.

·         مسجد ابوعبدالله المطوعی (صفحه 22، سط 12، همان تاریخ).

·         مسجد احمد بن حاج ابوالقاسم (صفحه 19، سطر 5، تاریخ مذکور).

·         مسجد منیع یا منیعی (صفحه 33، تاریخ نیشابوری موید ثابتی).

·         مسجد محمد بن عقیل که در سر کوچه حرب وقوع داشته (صفحه 15، سطر 14، تاریخ الحاکم).

·         مسجد اصرم بن غیاث که در محله «زمجار» واقع بوده (صفحه‌ 15، سطر 14، تاریخ الحاکم).

·         مسجد عتیق در محله ملقاباد (صفحه 6، سطر 21، تاریخ الحاکم).

·         مسجد میان دیه که بانی آن ابوالقاسم الحاکم معروف به قطان بوده (صفحه 40، سطر 11، تاریخ الحاکم).

·         مصلای واقع در محله حیره (صفحه 43، سطر 19، تاریخ الحاکم).

·         مسجد عبیدالله بن ابراهیم بن بالویه در کوچه معقل (صفحه 68، سطر 8، تاریخ الحاکم).

·         مسجد کسلان، واقع در محله کسلان (صفحه 123، سطر 6، تاریخ الحاکم).

·         مسجد دیز که صحابه ساخته بوده‌اند (صفحه 123، سطر 10، تاریخ الحاکم).

·         مسجد مطرز که اهم مساجد نیشابور بوده است. [101]

·         مسجد عقلا یا معقل [102].

این بود اسامی مساجدی که ابوعبدالله الحاکم به مناسبتی نام آن‌ها را در کتاب خود نوشته و یا در «اسرارالتوحید» ضمن حالات ابوسعید ابوالخیر ذکر شده است.

کتابخانه‌های نیشابور:

در مساجد نیشابور و در مدارس آن‌جا، کتابخانه‌هایی بوده که ظاهرا تمام یا غالب آن کتب در حمله‌ی طوایف ترکمانان غز و در سانحه ی فجیعه ی مغول، از بین رفته است و در مسجد عقلا، پنج هزار جلد کتاب موجود بوده است و به نقل تاریخ حافظ‌ ابرو، شهر نیشابور در حدود سیزده یا چهارده کتابخانه برای استفاده‌ی عموم داشته که بعضی سوخته و بعضی را غارت کرده‌اند. [103].

و از عجایب روزگار این است که یکی از کتب غارت شده‌ی مسجد منیعی نیشابور، به نام کتاب ابانه یا کتاب الصناعتین در علم فصاحت و بلاغت، تالیف ابوالهلال حسن بن عبدالله بن سهل عسکری، در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی، اکنون باقی و موجود است و احمد بن حامد نامی در پشت کتاب مذکور، فتنه غز و غارت دارالکتب مسجد منیعی نیشابور را نوشته و ذکر کرده که کتاب را عبدالجلیل، وقف کرده و اقرار نموده که کتاب از او نیست و بیع و شری در این کتاب، جایز نمی‌باشد و بعدا معلوم نیست به وسیله‌ی چه کسی، کتاب مذکور، به کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی، تسلیم گردیده است، تاریخ تحریر کتاب سال 394 هجری قمری است و نزدیک به هزار سال، این کتاب عمر دارد و این بنده آن را دیده‌ام.

عظمت نیشابور:

به توجه به نام محلات، مساجد، مدارس، گورستان‌ها، بازارها، کوچه‌ها و دروازه‌های شهر نیشابور، چنین به نظر می‌رسد که خوانندگان عظام، عنایت می‌فرمایند که نیشابور، شهری بزرگ و بسیار آباد بوده است و حتی قبل از اسلام، موقعیت بسیار ممتازی داشته و یکی از شهرهای بزرگ خراسان به شمار می‌رفته است . یا این‌که بنای شهر را به شاپور –فرزند اردشیر- نسبت می‌دهند در کشفیاتی که در خرابه‌های شهر قدیم نیشابور، تا کنون به عمل آمده، واضح گردیده است که شهر نیشابور، قدمت بسیار زیادتری دارد و در اکتشافات اخیره واضح شده که این شهر دارای چندید نوبت آبادی و خرابی است، و برای تعیین قدمت واقعی این شهر، هنوز مطالعات بایتان‌شناسی، خاتمه نیافته و با ادامه‌ی اکتشافات مذکور شاید در سال‌های بعد روشن گردد که نیشابور، تا چه اندازه، سابقه‌ی آبادی و قدمت دارد.

ورود مسلمین به نیشابور:

در هر حال، نیشابور موصوف، در سال 17 یا 23 قمری –در عهد عمر بن الخطاب- به دست احنف بن قیس، به تصرف مسلمین درآمده و ماهویه –که از طرف یزدگرد ساسانی، حاکم نیشابور بوده- فرار کرده و خراسان را بدون جنگ و نزاع، مسلمین، متصرف شده‌اند. و در عهد  عثمان بن عفان، حکومت خراسان به عبدالله بن عامر-دایی زاده‌ی خلیفه‌ی وقت- مفوض شده و نامبرده با عده‌ی زیادی از صحابه و تابعین، برای ترویج دین اسلام، به نیشابور آمده و مردم غیر مسلمان نیشابور، اعم از زردشتی و یهود و مسیحی، قبول ژرداخت جزیه کرده‌اند.

در موقع حکومت عبدالله بن عامر، در قهندز نیشابور، آتشکده‌ی بزرگی بوده و در بخش‌های اطراف شهر نیشابور، نیز آتشکده‌های دیگر وجود داشته است.

از آتشکده‌های اطراف نیشابور، دو آتشکده تاکنون باقی است که یکی در جلگه رخ و دیگری در بلوک عشق‌آباد نیشابور وقوع دارد و این مورد، توضیحات لازم را در کتاب «آثار باستانی خراسان» معروض خواهم داشت.

عبدالله بن عامر، به مجرد ورود به نیشابور، آتشکده ی کهن‌دژ (قهندز) را خراب کرد و به جای آن مسجدی بنیان گذارد و این مسجد، اولین مسجد نیمه‌ی اول قرن یکم هجری قمری نیشابور است.

مردم نیشابور که پرداخت جزیه را قبول کرده بودند بر خراب کردن آتشکده‌ی قهندز، معترض شده و عبدالله عامر، محل دروتری را در شهر نیشابور، برای آتشکده معین کرد و به این جهت قسمتی از شهر نیشابور را کوچه‌ی آتشکده می‌گفته‌اند [104]. مهاجرین به نیشابور، از صحابه و تابعین که از حجاز و جاهای دیگر به نیشابور آمده بودند از نظر وسعت و زیادی سکنه و از حیث تجارت، نیشابور را مهم‌ترین جای خراسان یافتند و هوای معتدل و فراوانی ارزاق و انواع میوه‌ها و سایر امتیازات نیشابور، دامن‌گیر آن‌ها شده و سکونت در این شهر را بسیار به مورد دانستند و به علاوه از مفاد بعضی اخبار و احادیث شنیده بودند که نشابور، بهترین جای خراسان است و به این جهت، رغبت بیشتری در سکونت این شهر، برای مسلمین، در صدر اسلام پیدا شد.

بهترین جای خراسان، نیشابور است:

 در ترجمه‌ی تاریخ نیشابور ابوعبدالله الحاکم، ذکر شده که ابن جریح –از کبار تابعین- فرموده که بهترین جای خراسان، نیشابور است. پرسیدند: به رأی خود فرمودید. گفت: بل شنیده‌ام از حدیث و این حدیث مروی از ابن مخارق از پیغمبر اسلام است: قال: خیر خراسان نیسابور.

و نیز روایت است از ابراهیم‌ بن طهمان که از کبار تابعین است که خیر خراسان، نیشابور است. و عبدالله  موذن نیشابوری گفت که حضرت خواجه (پیغمبر) را صلواة‌الله و سلامه علیه به خواب دیدم، فرمودند: من این انت؟ (از کجایی تو؟) گفتم: از نسابور. فرمودند: نعم البلد نسابور (نیک شهری است نسابور) [105].

ابتدای تعلیم قرآن:

اول کسی که در نیشابور، قرآن را تعلیم داد، یحیی بن صبیح -معلم قرآن- است و مسجد یحیی بن صبیح بر در کاروانسرای معربکه بوده است و نیز ابوزکریا بن عبدالرحمن بن تمیمی، معلم قرآن است در نسابور متولد شده و اولاد او در معیره مدفونند [106]. مهاجرین به نیشابور، از صحابه و تابعین که در دین اسلام و احکام آن بینایی حاصل کرده بودند، در شهر نیشابور، به ترویج اسلام، همت گماشته و با بیانات موثر خود، تدریجاً زردشتیان و سایر مردم نیشابور را به قبول اسلام راغب می‌ساختند و در واقع، رواج دین را در خراسان، صحابه و تابعین، بنیان‌گذاری کردند و نیات مروجین اسلام رفته رفته به قدری در نیشابور بسط یافت که نیشابور، مرکز علمی و دینی اسلام گردید.

وفور علماء، دانشمندان، ادباء، مفسرین، متکلمین، شعراء، فقهاء، لغویین، نحویین و ریاضیین، نیز شهر نیشابور را معروف و مشهور آفاق ساخت.

اعلام نیشابور:

در ظرف چهار قرن ابتدای اسلام، تعداد اعلام نیشابور به دوهزار و هشتاد و پنج نفر بالغ گردیده که از این عده، یک هزار و هشتصد و شش نفر، مربوط به شهر نیشابور و هشتصد و هفتاد و نه نفر دیگر، از هفتاد و هفت بلد اسلامی که اسامی آن شهرها، قریبا قلمداد می‌گردد، به نیشابور آمده و به تحصیل علوم دینی پرداخته و جزو اعلام نیشابور شده و در همین شهر، جان به جان‌آفرین تسلیم کرده‌اند.

مقایسه شهر بغداد با شهر نیشابور:

شهر بغداد که مرکز علمی و دینی قرون بعدی اسلام است در سال 145 قمری، بنای حصار شهر، شروع گردیده  و در سال 149 قمری خاتمه یافته است و یا توجه به این‌که تا بغداد مرکز توقف علمای روز و دانشمندان وقت قرار گیرد مدتی را که اقلاً پنجاه سال حدس زده می‌شود ضرورت خواهد داشت، لذا روشن می‌شود که شهر بغداد در دو قرن ابتدای اسلام، از نظر علمی و دینی اهمیتی پیدا نکرده بود و در قرون بعد مشحون به افراد علمی شده است و با این‌که بغداد پایتخت خلفای عباسی بوده و برای پیشرفت علوم مختلفه، تسهیلات زیاد وجود داشته است مع‌الوصف با پیدایش مرکز علمی بغداد، شهر نیشابور که سابقه‌ی علمی قدیم‌تری داشته در قرون بعد با بغداد هم‌رتبه بوده و موقعیت علمی و دینی خود را کاملا محفوظ داشته  است و با مراجعه به تواریخ قرون اولیه‌ی اسلام، هیچ شهری مانند نیشابور در بلاد اسلامی از شرق تا غرب، وجود نداشته و به کوتاهی سخن می‌توان گفت که اهمیت علمی نیشابور در ترویج دین اسلام و بسط علوم مختلفه‌ی آن، مانند نداشته است و چون نیشابور جزو خراسان است به عبارت دیگر می‌توان گفت که خراسان در ترویج دین اسلام و تالیف کتب دینی و پیشرفت علوم متداوله‌ی وقت، بر تمام ممالک اسلامی، تفوق داشته و علمدار نشر احادیث و احکام قرآن و بسط علوم دینی در روی زمین بوده است.

اکنون برای مزید توضیح و تبیین مراتب فوق، نام بعضی از صحابه و تابعین  و اتباع التابعین  و نام افرادی که از شهرهای دیگر برای کسب علوم به نیشابور هجرت کرده و ساکن و جزو اعلام آن‌جا شده‌اند ذیلاً می‌نگاریم تا شناسایی بیشتری در اهمیت شهر نیشابور که به دست لشکر خونخوار مغول به کلی خراب و تسطیح شده  و در روی خرابه‌های این شهر عزیز، زارعت کرده‌اند، حاصل شود.

صحابه مهاجر به نیشابور:

·         یکی از صحابه، حکم بن عمرو الغفاری است که  عامل مال خراسان بوده، صحابی دیگر عطیة بن عمرو الغفاری -برادر حکم- بوده.

·         صحابی دیگر، عبدالله ابوزره اسلمی است که ساکن مدینه بوده و روایت است که در نیشابور فوت شد.

·     صحابی دیگر، عامر بن سلیم الاسلمی است و می‌گویند او صاحب علم خواجه‌ی ما –صلواة الله و سلامه علیه- بود به نسابور فوت شد و نبیره ی او –عمرویه- گفت که جد من –عامر بن سلیم- وفات کرد و در نیسابور در گورستان ملقاباد دفن شد.

·         صحابی دیگر، عثمان بن اب العباس الثقفی است و او از کبار صحابه بود.

·         صحابی دیگر، قیس بن ابی ودیعة الانصاری از آن جماعت بود که با عبدالله بن عامر به خراسان آمد.

·         صحابی دیگر، محتقر بن اوس با حضرت صلواة الله علیه صحبت داشته.

·     صحابی دیگر، قاسم بن عباس بن عبدالمطلب (پسر عم حضرت پیغمبر) با لشکر اسلام به غزا به خراسان آمد و با امیرالمومنین حسن برادر رضاعی بود او به سمرقند فوت شد و او را به حضرت صلواة الله و سلامه علیه مانند می‌گفته‌اند. چون پسر عم بود [107].

·         صحابی دیگر، ابورفاعه تیم ابن اسد العدوی.

·         صحابی دیگر، عثمان بن حبیب از صحابه بود و با عبدالله بن عامر به خراسان آمد.

·         صحابی دیگر، همان (همام) بن زید از صحابه بود و با عبدالله بن عامر به نیشابور آمده و ساکن شد و او را درنیشابور، اولاد و اعقاب بوند.

·         صحابی دیگر، ابورشد بن رفاعه و پسر او فریط، هر دو به خراسان آمدند و ساکن شدند و ایشان را اولاد و اعقاب بود.

·         صحابی دیگر، غالب بن عبدالله بن فضاله بن عبدالله صحابی بودی و حکومت خراسان وی را بود.

·     صحابی دیگر، عبدالرحمن سرة بن حبیب ساکن بصره شد برای غزای سجستان به نیشابور آمد و در ابرشهر یعنی نیسابور، ساکن شد و بعدها به مرو نقل مکان کرد و در آن‌جا وفات نمود و او را آن‌جا، اولاد بودند.

·         صحابی دیگر، سعید بن حریث، به غزا با لشکر اسلام به خراسان آمد و اینجا فوت شد.

·         صحابی دیگر، ابوبکر انصاری به مرو بود و آن‌جا فوت شد و اولاد داشت به قریه ی نسابور تره.

·     صحابی دیگر، الخخام از قوت بن ابی الاسود بود  و ابو الاسود از ملازمان امیرالمومنین علی علیه‌السلام بود و سه مقدمه ی علم نحو، از ایشان تعلیم گرفت و علم نحو استنباط کرد و به خلیل بن احمد آموخت و خلیل بن سیبویه آموخت و اقوام دیگر، پس این علم منتشر شد و خخام را به مرو اولاد و اثار است.

·         صحابی دیگر، اقرع و ورقه، پسران حابس تمیمی.

·         صحابی دیگر،  اس بن ثعلبة التمیم است که با سعید بن عثمان بن عفان به خراسان آمد.

·         صحابی دیگر، عبدالله بن خازم سلمی والی نسابور از جانب عبدالله بن عامر و ساکن جوین شد و او را آن‌جا اولاد شدند.

·         صحابی دیگر، ابو عمرو انصاری در مرو در قریه ی بایشان، ساکن شد و او را اولاد بودند علماء و فقهاء.

·     صحابی دیگر، محمد مولی (غلام) حضرت خواجه ی ما صلوات الله و سلامه علیه و از مرو بود و تجارت می‌کرد نام او ماناهیه بود مجوسی نمودی خود را، ناگاه نام حضرت ما شنود صلوات الله و سلامه عیله، هجرت کرد و به حضرت خواجه آمد او را محمد نام نهادند و مولی حضرت شد و مسلمان به مرو مراجعت کرد و در مقابل در مسجد جامع مرو سرای او بود [108].

تابعین:

تابعین، افرادی بودند که مسلمان شده و حضرت پیغمبر -صلی الله علیه و آله- را ندیده و لیکن صحابه را دیده بودند. اکنون چند نفر از تابعین را ذیلاً قلمداد می‌کنیم:

·     جعده مخزومی که مادرش ام هانی و خالش حضرت امیرالمومنین علی -علیه السلام- بود و علم از حضرت ایشان آموخت و حدیث از ایشان روایت داشت.

·     ابوسعید جراب بن عبدالله التمیم الحسن البصری -الزاهد الفقیه الواعظ- از تلامذه و تربیت یافته ی حضرت امیر المومنین علی -علیه السلام- بود کما هو المشهور.

·         ابوسلیمان النیسابوری علم حدیث از انس بن مالک استفاده کرد.

·     سعید بن عثمان عفان به مدینه متولد شد و با لشکر اسلام به غزاء خراسان آمد و در آن لشکر صحابه و تابعین بودند و به نسابور آمد. و لشکر به ماوراء النهر برد و بخارا و سمرقند فتح کرد.

·         طلحة الطلحات با لشکر سعید بن عثمان  بن عفان بود به نسابور آمد.

·         عبدالله صامت، و این صامت، پسر برادر ابی ذر غفاری بود.

·          علقمة بن قیس النخعی از ملازمان و تلامذه حضرت امیر المومنین علی -علیه‌السلام- بود، علم از ایشان آموخت.

·         عکرمه مولی عبدالله بن عباس ین عبدالمطلب مدتی در نیشابور بود و فتوی داد [109].

·         غیاث بن عبدالله از کبار اصحاب امیرالمومنین علی -علیه اسلام- بود.

·         قتیبة بن مسلم، از علما تابعین و والی خراسان بود.

·         نصر بن عمر بن نافع، مولی عبدالله بت عمر الخطاب بود.

·         یزید بن المهلب، والی بود

اتباع التابعین:

اکنون، چند نفر از اتباع‌التابعین که به نیشابور آمده و جزو اعلام آن‌جا قرار گرفته‌اند ذکر می‌شود:

·         داود بن سلمیان الجرجانی (داود القشیری).

·         سفیان بن الثوری، امام عصر و زاهد زمان به نسابور رسید در وقت رفتن به بخارا.

·         سالم بن قتیبه، چون جد خود والی خراسان بود.

·         عبدالله بن مبارک، امام عصره فی‌الآفاق.

و چون شهر نیشابور، تا اندازه‌ای مرکز مهاجرین مسلمان شد، روز به روز بر تعداد آن‌ها افزوده گردید و دیانت اسلام، پیشرفت‌های نمایانی حاصل کرد و مساجد و مدارس دینی بنیان گذارده شد.

نیشابور، رفته رفته به واسطه‌ی وفور علمای حدیث و فقها و مفسرین قرآن و دانشمندان لغت و نحو و سایر علوم متداوله ی زمان، یکی از مراکز بسیار مهم درجه‌ی اول علوم دینی گردید، به طوری که از بلاد مختلفه‌ی اسلامی، طالبان علم و علمای عصر به نیشابور آمده و در تقویت مبانی علمی مساعی فراوان مبذول داشتند و به طوری که سبق ذکر یافت اعلام نیشابور در چهار قرن ابتدای اسلام به 2685 نفر بالغ گردیده که 889 نفر از اعلام مذکور از شهرهای مختلفه ی اسلامی به این شهر هجرت کرده و جزو اعلام آن‌جا شده‌اند و بقیه ی اعلام نیشابور از اهالی شهر نیشابور و اطراف آن بوده‌اند که ذکر اسامی آن‌ها موجب طولانی شدن این وجیزه است.

اسامی اعلام نیشابور «تاریخ ابوعبدالله الحاکم» را آنچه مربوط به شهر نیشابور و اطراف آن بوده جداگانه یادداشت کرده و آن‌چه متعلق به شهرهای دیگر است علی حده، در صفحاتی نوشته‌ام. اکنون اعلام نیشابور که از شهرهای دیگر را به ترتیب حروف تهجی ذیلاً قلمداد می‌کنم تا اهمیت شهر نیشابور از نظر پیشرفت‌های علمی و دینی، روشن‌تر و واضح‌تر گردد.

نام بزرگان و تعداد اعلام نیشابور که از سایر بلاد به نیشابور آمده‌اند:

·         اسپانیا: از ممالک آندلس (اسپانیا) شش نفر برای تحصیل علم به نیشابور آمده ئ جزو اعلام نیشابورند.

·         اسفراین: چهل فنر از اعلام نیشابور، اهل اسفراین بوده‌اند.

·     استوا: از استوا (قوچان کنونی) سیزده نفر جزو اعلام نیشابورند که یک نفر از آن‌ها مسلم بن حجاج بن مسلم است و «صحیح مسلم» منسوب به اوست و کتاب صحیح او یکی از صحاح سته است و در شب یکشنبه 2 رجب 261 قمری فوت کرد و مقبره‌اش در سر میدان زیاد نیشابور بوده است.

·         اردبیل: از اردبیل، یک نفر به نام ابوالعباس الوراق محمد بن احمد بن عبدالله الاردبیلی، جزو اعلام نیشابور است.

·         ابهر: از ابهر زنجان، ابوبکر القاضی عبدالرحمن بن محمد بن علویة الابهری، جزو اعلام نیشابور است و قضاء طوس و ابیورد را داشته.

·         ابیورد: از ابیورد خراسان، شش نفر جزو اعلام نیشابور بوده‌اند.

·         اشروسنه: از اشروسنه، حامد بن ابی حامد الاشروسنی در نیشابور، درس حدیث می‌گفته است.

·         بخارا: از شهر بخارا، در مدت چهار قرن، پنجاه نفر به نیشابور آمده و جزو اعلام نیشابور قرار گرفته‌اند.

·         باخرز: از باخرز خراسان، دو نفر جزو اعلام نیشابورند.

·         بسطام: از بسطام (نزدیک شاهرود)، پنج نفر جزو اعلام نیشابورند.

·         بست: از شهر بست (کاشمر حالیه و ترشیز سابق)، بیست و یک نفر جزو اعلام نیشابورند.

·         بلخ: از شهر بلخ، پنجاه و سه نفر جزو اعلام نیشابورند.

·         بردع: از شهر بردع که اکنون جزو خاک کشور همسایه در قفقاز واقع شده، چهار نفر از اعلام نیشابورند.

·     بغداد: از شهر بغداد که در نیمه‌ی دوم قرن دوم هجری به وجود آمده در ظرف دو قرن سوم و چهارم هجری، چهل و یک نفر به این شهر هجرت کرده و جزو اعلام نیشابور گردیده‌اند.

·         بصره: از شهر بصره، بیست و دو نفر جزو اعلام نیشابورند.

·     بوزجان: از شهر بوزجان (بوژگان) –حاکم نشین سابق تربت جام خراسان که در دو فرسخی شرقی تربت جام، خرابه‌های آن اکنون باقی است- سه نفر از اعلام نیشابورند.

·         بیهق: از بیهق و سبزوار و از خسرو گرد – یک فرسنگی سبزوار- بیست و یک نفر، جزو اعلام نیشابورند.

·     تربت حیدریه نوبنیاد – که در بلوک زاوه ی آن‌جا وقوع دارد از رستاق زاوه، یک نفر به نام ابوعبدالله محمد بن احمد بن المثنی السعید النیشابوری، از اعلام است که محدثی کثیرالحدیث بوده و به شهرها برای آموزش حدیث، سفر کرده.

·         ترمذ: از شهر ترمذ ترکستان شرقی، سیزده نفر برای کسب علوم دینی به نیشابور آمده و جزو اعلام آن‌جا می‌باشند.

·         حلوان: از شهر حلوان، ابوالحسین محمد بن الفضل بن لؤلؤ الحلوانی، جزو اعلام نیشابور است.

·         جوزجان: از جوزجان (کوزه کنان ترکستان)، چهار نفر جزو اعلام نیشابورند.

·         جوین: از جوین خراسان (گویان)، هشت نفر جزو اعلام نیشابورند.

·         جنابد: از جنابد (گناباد قهستان)، پنج نفر جزو اعلام نیشابورند.

·     خنجد: از شهر خنجد ترکستان، دو نفر به نام ابوعبدالله سلیمان بن اسرائیل الخنجدی و ابوالفضل  احمد بن  یعقوب بن عضر بن الجنید بن موسی التمیمی، جزو اعلام نیشابورند.

·     خوارزم: از خوارزم، دو نفر به نام ابو محمد عبدالله بن عبدالوهاب التمیمی الخوارزمی و ابوبکر محمد بن جریر الادیب الخوارزمی، از اعلام نیشابورند.

·         خوی: از شهر خوی آذربایجان، محمد بن عبدالله الخوئی، جزوه اعلام نیشابور است.

·         خواف: از خواف تربت حیدریه خراسان، ابوالحسن علی بن قاسم بن علی الخوافی الادیب الشاعر، از اعلام نیشابور است.

·         دینور: از شهر دینور (اراک)، یک نفر به نام ابومحمد حسن بن محمد بن عبدالله الدینوری، از اعلام نیشابور است.

·         دمشق: از شهر دمشق (سوریه)، پنج نفر جزو اعلام نیشابورند.

·     دامغان: از شهر دامغان، دو نفر به نام ابوالحسن احمد بن خلد الدامغانی و ابومحمد التاجر عبدالعزیز بن محمد الدامغانی، از اعلام نیشابورند.

·     جلگه دهستان: از جلگه دهستان واقع در شمال بجنورد کنونی در ساحل راست ردوخانه ی اترک، یک نفر به نام ابونصر عبدالمومن بن عبدالملک الدهستانی، از اعلام نیشابور است.

·     رقه: از شهر رقه (عراق عرب)، یک نفر به نام ابراهیم بن احمد بن عبدالله الرقی، جزو اعلام نیشابور است و جد او در ایام طاهریه به نیشابور هجرت کرده بوده است.

·      شهر ری: یکی از مراکز علمی اسلامی قرون اولیه‌ی اسلام، شهر ری است. مع الوصف در مدت چهار قرن صدر اسلام، چهل و چهار نفر از شهر ری برای کسب علم و حدیث به نیشابور آمده و جزو اعلام نیشابورند.

·     زورآباد: از نواحی مرزی خراسان با افغانستان است، از این جلگه یک نفر به نام ابوالفضل محمد بن احمد بن الحسن بن زیاد القیسی النیسابوری الزورآبادی جزو اعلام نیشابور است و منزل او در کوچه‌ی رشته در دروازه معاذ نیشابور وقوع داشته است.

·     زوزون: جای بسیار آبادی بوده و از نقاط مرزی خراسان و متصل به تایباد است و نام «ملک زوزن» در گلستان سعدی و کتب تاریخ، مکرر دیده می‌شود و رجالی بزرگ در ادب و شعر و علوم دینی به زوزن منسوبند و اکنون این ناحیه، به کلی خراب و فاقد آبادی و سکنه است و چند رشته از قنوات زوزن را در سال‌های اخیر، مفتوح ساخته‌اند و بقیه‌ی آبادی‌های سابق زوزن، بایر و لم‌یزرع است، از زوزن، دوازده نفر، جزو اعلام نیشابورند.

·         ساوه: از شهر ساوه، یک نفر به نام ابویعقوب یوسف بن اسمعیل بن یوسف اسلوی، ضمن اعلام نیشابور، ذکر شده است.

·     سمرقند: از شهر سمرقند ماوراء النهر در ظرف چهار قرن صدر اسلام، دوازده نفر برای کسب علم به نیشابور آمده و بعداً جزو اعلام نیشابور قرار گرفته‌اند.

·     سرخس: شهر سابق سرخس، اکنون داخل خاک همسایه‌ی ایران است، این شهر بسیار آباد و دارای رجال عالمی بوده، از این شهر، نوزده نفر جزو اعلام نیشابورند.

·         سیستان: با این‌که سیستان، فاصله‌ی زیادی با نیشابور دارد، نه نفر اعلام نیشابور، سیستانی بوده‌اند.

·         سمنان: از شهر سمنان، یک نفر به نام ابوالحسین عبدالله بن یونس بن عبدالله سمنانی، از اعلام نیشابور است.

·         سوس: از شهر شوش خوزستان ایران، ابوسعید محمد بن یوسف بن یعقوب السوسی، جزو اعلام نیشابور است.

·     ساس: از شهر شاش (چاچ) ترکستان، سیزده نفر جزو اعلام نیشابورند که اهم آن‌ها محمد بن علی بن اسمعیل ابوبکر القفال الشاشی است. (امام عصر به ماراء النهر).

·         صغانی: از شهر چغانیان، یک نفر به نام محمد بن المشیر الصغانی، جزو اعلام نیشابور است.

·     طالقان: از شهر طالقان قزوین، دو نفر به نام محمود بن خداش الطالقانی و ابو محمد عبدالله بن بشر بن عمیرة البکری الطالقانی، جزو اعلام نیشابورند.

·         طبرستان: از مازندران، یازده نفر ادیب و فقیه و واعظ و صوفی، جزو اعلام نیشابورند.

·     طرسوس: شهر طرسوس، در مرز بلاد اسلامی و رومیه سابق بوده و اکنون جزو بلاد ترکیه (عثمانی سابق) است و مدفن عبدالله مأمون –خلیفه‌ی عباسی- در آن‌جا بوده است و سه نفر از اهالی طرسوس، جزو اعلام نیشابورند.

·     طوس: دشت طوس و شهرهای واقع در ناحیه‌ی طوس، متصل به خاک نیشابور است، در مدت چهار قرن ابتدای اسلام، چهل و نه نفر از طوس، برای کسب علم، به نیشابور آمده و جزو اعلام نیشابورند.

·         طبس: از شهر طبس کیلکی (طبس خرما)، چهار نفر ضمن اعلام نیشابور، ذکر شده است.

·     عدن: در ساحل بحر احمر وقوع دارد. از آن‌جا یک نفر به نام ابو عمرو بکر بن احمد بن زکریا الشاهد المعروف بالعدنی، از اعلام نیشابور است.

·     فارس: از ایالت فارس، بیست و یک نفر، جزو اعلام نیشابورند و در بین آن‎ها، فقیه، ادیب، نحوی، واعظ، مفسر، صوفی و مقری دیده می‌شود.

·         فسا: از شهر فسا (معرب پسا ی فارسی)، ابویوسف یعقوب بن سفیان الفسوی –امام اهل حدیث- جزء اعلام نیشابور است.

·     فاریاب: از شهر فاریاب واقع در ترکستان شرقی که بعداً آن‌جا را «اترا» نامیده‌اند و امیر تیمور گورکان در «اترا» فوت کرده است، دو نفر به نام داود بن محراق الفاریابی و ابوعثمان سعید بن مشکان، جزو اعلام نیشابورند.

·         قزوین: از شهر قزوین، هفت نفر جزو اعلام نیشابور به شمار می‌روند.

·     قهستان: معرب کهستان، شامل طبس و بشرویه و تون (فردوس) و گناباد و قاین و زوزن بوده است، در مدت چهار قرن ابتدای اسلام، یازده نفر از اعلام نیشابور، قهستانی بوده‌اند.

·         قم، از شهر قم، ابوالحسن  علی بن موسی بن زید الفقیه قمی – امام اهل الرأی فی عصره- از اعلام نیشابور است.

·     قیروان: قیروان از بلاد شمال آفریقاست و ابوعثمان  سعید بن محمد بن سلمة المعارف الزاهد المغربی، ولادته بالقیروان فی قریة یقال لها کر کنت کان واحد عصره فی الورع و الزهد و الصبر و جاور مکة فوق العشرة و توفی بنیسابور سنة ثلاث و سبعین و ثلاث مائة و دفن بجنب ابی حفص و ابی عثمان فی الحیره.

·         کابل: از شهر کابل – پایتخت کنونی افغانستان-، محمد بن الحسین الکابلی النیسابوری، جزو اعلام نیشابور است.

·     کسکر: کسکر از نواحی رشت و عبای کسکر منسوب به آن‌جاست و ابوطاهر محمد بن محمد بن سعید المعدل الکسکری النیسابوری، جزو اعلام نیشابور ذکر شده است.

·     کش: شهر کش (شهر سبز) در ترکستان شرقی وقوع دارد و مولد امیر تیمور کورکان در این شهر بوده است و از آن‌جا پنج نفر محدث و فقیه و زاهد، جزو اعلام نیشابورند.

·     کلات: کلات از نواحی خراسان است و به کلات نادری معروف شده، دو نفر به نام ابومحمد عمرو بن زراره بن واقد الکلاتی النیسابوری و ابو احمد محمد بن عبدالله الکلاتی النیسابوری، جزو اعلام نیشابورند.

·         کوفه: از شهر کوفه واقع در عراق عرب، دوازده نفر جزو اعلام نیشابورند.

·     کرمان: از شهر کرمان، پنج نفر جزو اعلام نیشابورند که اهم آن‌ها ابوعبدالله محمد بن یعقوب بن  یوسف الشیبانی است و له تصانیف کثیرة و هو صدر اهل الحدیث فی زمانه.

·         گرگان: از شهر گرگان، پنجاه نفر فقیه، ادیب، وراق، محدث و دانشمند، جزو اعلام نیشابور، ذکر شده است.

·     مدین: از شهر مدین، یه نفر به نام ابوجعفر حسن بن محمد بن جعفر المدینی –الزاهد المدفون بمقبرة ملقاباد، الذی یزار و یرجا اجابة الدعاء- و ابو عبدالرحمن محمد بن ابراهیم بن القاسم المدینی النیسابوری و ابو عبدعبدالرحمن عبدالعزیز بن یحیی المدینی، از اعلام نیشابورند.

·     مدینه: از شهر مدینة النبی صلی الله علیه و آله، شش نفر در مدت چهار قرن صدر اسلام، جزو اعلام نیشابور قرار گرفته‌اند که اهم آن‌ها ابی الاسحق الاسبح ابراهیم بن عبدالله بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن اب طالب علیهم السلام است که در نیشابور حدیث می‌گفته و در سال 285 قمری رحلت کرده است.

·     مرو: شهر مرو، در شصت فرسنگی شرقی نیشابور، وقوع دارد، نود و چهار نفر از اهالی مرو در ظرف چهار قرن، برای کتساب علوم به نیشابور امده و بین آن‌ها فقیه، قاضی، زاهد، محدث، و غیره یافته می‌شود و اهم آن‌ها ابوالعباس مروزی احمد بن معید بن مسعود است. «قیل: ما اخرجت خراسان من الرؤسا مثل ابی العباس فی الرأی و العقل و الدها».

·         مروالرود: شهر مروالرود نزدیک به شهر مرو وقوع دارد و چهار نفر از این شهر جرو اعلام نیشابورند.

·         مصر: چهار نفر از اهالی مملکت مصر، جزو اعلام نیشابور می‌باشند.

·         موصل: از شهر موصل عراق عرب، ابوتراب محمد بن اسحق بن محمد  الموصلی؛ جزو اعلام نیشابور است.

·          مکه معظمه: از شهر مکه، عطاء بن احمد ابی السایت المکی، از اعلام نیشابور است.

·     نسا: شهر نسا در نزدیکی عشق‌آباد خاک شوروی واقع بوده و خرابه‌های آن، زیر ریگ روان مدفون شده است. از شهر نسا، بیست و پنج نفر جزو اعلام نیشابورند و اهم آن‌ها ابوالعباس حسن بن سفیان بن عامر بن عبدالعزیز بن النعمان بن عطاء الشیبانی النسوی است که اهل قریه بالوز در سه فرسنگی نسا بوده و محدث معروف خراسان و در سال 303 قمری فوت کرده است.

·     نوقان: شهر قدیمی جلگه‌ی طوس، نوقان است و اکنون جزو محلات شهر مشهد مقدس است و به شرحی که در مورد طوس نوشته شد، چهل و نه نفر از طوس (طابران) و سه نفر از نوقان طوس به نام ابوتراب احمد بن محمد بن الحسین الواعظ الطوسی النوقانی و ابوالحسن علی بن جعفر بن عبدالله الطوسی النوقانی و ابی بکر ابی تراب المسافری النوقانی، جزو اعلام نیشابورند لذا جلگه‌ی طوس، پنجاه و  دو نفر از اعلام نیشابور را شامل است.

·         واسط: از شهر واسط عراق عرب، چهار نفر جزو اعلام نیشابورند.

·     هرات: از شهر هرات که مرکز دیگر علوم اسلامی بوده، در چهار قرن ابتدای اسلام، چهل و هفت نفر برای اکتساب علوم دینی به نیشابور آمده و  جزو اعلام نیشابورند و خواجه عبدالله انصاری، معروف به پیر هرات، مدتی را در نیشابور به تحصیل اشتغال داشته است.

·     همدان: از شهر همدان، پنج نفر از اعلام نیشابورند و اهم آن‌ها ابوحامد المزوری احمد بن الحسین بن قاضی القضاة خراسان است که پدرش همدانی بوده.

·     یزد: از شهر یزد، دو نفر به نام ابومحمد التاجر عبدالله بن محمد بن مهیمن الیزدی و محمد بن احمد بن جعفر الیزدی، از اعلام نیشابور  می‌باشند.

·     یمن: از مملکت یمن واقع در ساحل بحر احمر، دو نفر به نام ابوجعفر محمد بن علی العلوی الیمانی و مسلم بن عبدالعزیز الیمانی ابوعبدالله الخصینب، از اعلام نیشابور می‌باشند.

خوانندگان عظام، توجه خواهند فرمود که به واسطه‌ی اهمیت و مرکزیت علمی نیشابور، از هفتاد و هفت شهر اسلامی که در مشرق و مغرب و شمال و جنوب نیشابور، واقع بوده، افرادی برای کسب علوم اسلامی به نیشابور هجرت کرده و جزو اعلام و بزرگان شهر نیشابور به شمار رفته‌اند.

این کیفیت، می‌رساند که شهر نیشابور، بهترین محل برای کسب علوم و فنون بوده و مدرسین عالی‌مرتبه، همواره محافل درس شهر نیشابور را به بهترین وضعی اداره می‌گرده‌اند.

تدریس مدرسین به قدری قوی و اساسی بوده که در چهار قرن صدر اسلام، دوهزار و ششصد و هشتاد و پنج نفر را جزو اعلام و اشخاص سرشناس، مولفین، مصنفین، شعرا، لغویین و نحویین این شهر قرا داده است.

بعضی از اعلام شهر نیشابور:

اکنون، نام چند نفر از اعلام اهالی شهر نیشابور را به مقداری که این وجیزه، اقتضا دارد ذیلاً معروض می‌داریم:

1.    ابویعقوب اسحق بن محمد بن مطر الحنظلی راهویه، در نیشابور بود و همانجا درگذشت. عبدالله بن طاهر –امیر خراسان- پرسید: چرا تو را راهویه می‌گویند؟ گفت: در راه مکه متولد شدم به این جهت مرا راهویه می‌گویند یعنی در راه به دنیا آمده، پدرم از این اسم خوشش نمی‌آمد ولی من از این عنوان اکراه ندارم.

2.       ابومحمد احمد بن حریس، قاضی نیشابور و هرات.

3.       حمد بن خاج بن القاسم العامری، و او را مسجدی در نیشابور بوده.

4.       ابو عبدالله احمد بن سنان القشیری الخرقنی، که خرکن، قریه‌ی خارج شهر نیشابور بوده است.

5.       احمد بن علی بن حمویة النحوی النیشابوری.

6.       احمد بن محمد بن فصر، معروف به معاذ نیشابوری.

7.       ابوالحسن، ایوب بن الحسن –الفقیه الزاهد-، مسجد و منزل او در محله‌ی نصرآباد نیشابور و قبر او در سر میدان زیاد بوده.

8.       ابوسعید اشرف بن محمد قاضی نیشابوری از یاران ابویوسف قاضی.

9.       ابوعلی، غلام عبدالله بن مبارک که نصرانی بود و اسلام پذیرفت و از ائمه‌ی مسلمین گردید.

10.   ابواحمد محدث، که حدیث بسیار نقل می‌کرد.

11.   ابوعبدالله المطوعی النیسابوری، صاحب صومعه و مسجد بوده و مردم به صومعه و مسجد او تبرک می‌جستند.

12.   خشنام الصدیق نیشابوری، که منزل او در بازار عمار در کوچه‌ی معن آباد بوده است.

13.   ابومحمد زیاد بن عبدالرحمن، که میدان زیاد به نیشابور، منسوب به اوست.

14.   زنجویه بن عبدالرحمن العابد النیشابوری، و او را زنجویه حیری می‌گفتند و از محله‌ی حیره بود.

15.    ابوالقاسم سهل بن بشر بن ابوالقاسم الفقیه، ملقب به سهلویه.

16.   سعید بن الصباح نیشابوری، برادر یحیی که محله و کاروانسرایی به آن‌ها منسوب است.

17.   سعید بن سلام بن قتیبة بن مسلم، والی نیشابور.

18.   ابوطلحه طاهر بن الحسین بن مصعب بن زریق بن شادان الخزاعی ذوالیمینی، والی خراسان.

19.   ابوالقاسم طاهر بن عبدالله بن عطا، امیر خراسان که در رجب 248 قمری فوت کرده است.

20.   عبدالله بن هرون بن عبدالله بن مأمون بن هارون الرشید –خلیفه‌ی عباسی- که در نیشابور از علماء به حساب می‌رفته است.

21.   عبدالله بن یوسف بن خرشید الدویری النیسابوری، و «دویر»، قریه‌ای بر در دروازه‌ی نیشابور بوده.

22.   ابومحمد عبدالله بن مخلد التمیمی النیسابوری النحوی.

23.   ابوعبدالرحمن عبدالله بن محمد برهانی النحوب النیسابوری.

24.   ابوالباس عبدالله بن طاهر بن الحسین بن مصعب بن زریق الخزاعی، امیر نیشابور.

25.   عبدالرحمن عمار النیسابوری الشهید، و کوچه‌ی عمار منسوب به پدر اوست.

26.   ابوالصلت عبدالسلام بن صالح بن سلیمان بن میسره، خادم حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام بوده است.

27.  علی بن جمعه بن هانی بن قنبر، غلام امیرالمومنین علی علیه السلام، که هانی پسر قنبر به اتفاق جعدة بن هبیره، خواهر زاده‌ی حضرت امیرالمومنین علی عیله‌السلام به نیشابور آمد و آل قنبر در نیشابور، خاندان بزرگی بوده است.

28.   ابوالحسن علی بن الحسن بن موسی الهلالی الدارابجردی، و داربجرد محله‌ی متصل به شهر نیشابور بوده.

29.   ابوالحسن علی بن مخلد بن شیبان النیشابوری، که منزل او در چهارسوی کوچه‌ی زنجویه بوده.

30.   عقیل بن خویلد بن معاویة بن سعید، که خدمت حضرت رسول‌الله صلی الله علیه و آله رسیده بود.

31.   ابونصر شاهنبری فتح بن رخ بن سنان بن رشد بن عبدالله العامری و «شاهنبر»، محله‌ای بوده در علیای شهر نیشابور.

32.   ابوعبدالله الفقیه الادیب محمد بن ابراهیم بن سعید بن عبدالرحمن العبدی به نیشابور آمد و همانجا مرد.

33.  ابوجعفر الدیباج محمد بن جعفر بن محمد بن علب بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام، به نیشابور آمد و نزد مشایخ نیشابور تحصیل کرد و در گرگان درگذشت و قبر او آنجاست.

34.   ابوعبدالله السعرانی الصواف، محمد بن الحسین بن طرخان النیسابوری و بازار طرخان نیشابور، منسوب به اوست.

35.   ابوبکر الفقیه الزاهد محمد بن داودیه بن منصور، که در صفر 265 قمری فوت کرد و در گورستان محله‌ی حیره، دفن شد.

36.   ابوعبدالله محمد بن رافع بن ابی زید القشیری، شیخ عصر خود، دو منزل او در بازار اولی، از باغ زارس قرار داشته.

37.  ابواحمد الفقیه الادیب محمد بن عبدالوهاب بن حبیب بن مهران العبدی الفرا، و او اعقل مشایخ و ملقب به حمد بود و نیشابوریان، محمد را «حمد» و «حمش» می‌گویند و اولاد خود را ملقب به حمد می‌نمایند.

38.  ابوعبدالله النیسابوری محمد بن عقیل بن خویلد بن معاویة بن سعید الخزاعی، از اعیان علما صالحین و مسجد و مناره واقع در سر کوچه حرب، منسوب به اوست.

39.   ابوعبدالله الذهلی محمد بن یحیی بن عبدالله بن خالد بن فارس النیسابوری، امام عصر خود در علم حدیث بوده.

40.  ابوالحسین القشیری النیسابوری مسلم بن حجاج بن مسلم، مولف «صحیح مسلم» که منزل او در بالای محله‌ی زمجار نیشابور وقوع داشته و معاشش از املاکی که در استوا (قوچان کنونی) داشته می‌رسیده و در رجب سال 261 قمری فوت کرده و مقبره او در سر میدان زیاد نیشابور بوده است.

41.   مسلم بن الحسین بن معاذ بن مسلم نیشابوری، و او سفیان بن سعید الثوری را دیده بود.

42.   ابومحمد نصر بن زیاد بن نهیگ، قاضی نیشابور، بر مذهب کوفیون بود و در سن 96 سالگی در سال 236 قمری درگذشت.

43.  ابومحمد نصر بن محمکد بن النصر بن سلمة بن الحرود ین یزید النیسابوری البیشکی، و بیشک قصبه‌ی «رخ» است و قبر او در آنجاست و زیارت می‌شود و یحیی بن منصور قاضی گفت: که سعید بن عثمان بن عفان، که به خراسان سفر می‌کرد از راه اصفهان به بیشک (جلگه‌ی رخ نیشابور) آمد و بیمار شد و در بیشک زن گرفت و دختری از زن بیشکی پیدا کرد و او را عین النساء نامید، آن دختر را محمد بن نصر بیشکی که از علما زمان بود به زنی گرفت و خداوند پسری به او عنایت فرموده نام او را نصر گذاشت و این نصر بن محمد البیشکی، جد پدر ابی الحسن المحمی النصر بن سلمة بن عروه ابوسعید نیشابوری است.

44.  محمد بن یحیی بن محمد بن یحیی بن عبدالله بن خلد بن فارس الذهلی، امام نیشابور در فتوی و ریاست بود و بازار و مسجدی منسوب به اوست و شهید شد.

45.   یحیی بن حماد کاتب عبدالله بن طاهر، والی خراسان بود و او نیشابوری است.

46.   یوسف بن یحیی الذهلی، برادر امام محمد بن یحیی شهید است.

47.   ابوالاسود، کسی است که محله‌ی ابی‌الاسود در اعلای شهر نیشابور، منسوب به اوست و دروازه‌‌ای که به راه کوه منتهی می‌شود.

48.  ابراهیم بت اسحق بن حمدان بن عبدالله الثقفی النیسابوری، ساکن بغداد شد تا مرد و احمد بن حنبل، او را احضار و با او مزاح می‌کرد و نزد او افطار می‌نمود.

49.  ابراهیم بن محمد بن نوح بن عبدالله بن خلد بن اشر بن ابواسحق المزکی النیسابوری، که پدرش مکنی ابوطالب بود و عبدالله بن سعید می‌گفت: من مثل ابراهیم بن ابی طالب ندیدم و در سال 295 قمری درگذشت و در قبرستان حسین بن معاذ دفن شد و ابوعبدالله محمد بن یعقوب حافظ می‌گفت: در شهر ما نیشابور در حدیث مانند محمد بن یحیی و مسلم بن الحجاج و ابراهیم بن ابی طالب، کسی نبوده است و ابراهیم بن ابی طالب را در علم حدیث، تصانیف است.

50.  ابواسحق المالکی ابراهیم بن محمود بن حمزة الفقیه، معروف به قطان، مسجد و مدرسه‌اش معروف به میان دیه بود و بعد از او مالکیه در نیشابور مدرس نداشتند.

به منظور احتراز از تطویل کلام از ذکر بقیه‌ی رجال علم و حدیث و دانشمندان و بزرگان نیشابور قدیم خودداری شد و ضمنا متذکر است که تعداد اعلام مذکور در تاریخ ابوعبدالله الحاکم، متعلق به چهار قرن صدر اسلام است، در قرن پنجم و ششم و اوایل هفتم هجری، بزرگان دیگری در هریک از رشته‌های علوم متداوله‌ی آن عصر در نیشابور به تعلیم و تدریس اشتغال داشته‌اند که برای ذکر اسامی و تالیفات و حالات آن بزرگان به کتب رجال و سایر کتبی که به منظور، وافی باشد باید مراجعه شود و انجام این نظر، به چند سال مطالعه و تحقیق و بررسی و دقت نیازمند است و امید است افرادی که استعداد و فرصت بیشتری دارند به این امر مهم اقدام فرمایند.

در خاتمه‌ی این مقال، به مورد است که چند شعر فتوحی بلخی را که به غلط به نام انوری ابیوردی، شهرت یافته یادآور شوم، زیرا در این قطعه، شعری در مورد نیشابور گفته شده که موید و مبین تمام مفاد این وجیزه می‌باشد و اشعار فتوحی بلخی این است:

چهار شـــهر است خراسان را در چــــــــار طرف

که وسطشان بمسافت کم، صد در صد نیست

گرچــــه معمــــــــور و خرابش همـــه مردم دارد

نچنانست کـــــــه آبستن دیـــــــــو و دد نیست

مرو شهری است بترتیب همــــــــه چیـــــز دراو

جد و هزلش متساوی و هری هـــــم بد نیست

بلخ شـــــهری است در آگنـــــــده باوباش ورنود

در همــــه شهر و نواحیـــش یکی بخرد نیست

حبـــــذا شــــهر نشـــــاور کـــــــه در روی زمین

گر بهشت هست همـــــان است و گرنه خود نیست

مصر جامـــــــــع را چاره نبـــــــــــود از بد و نیک

معــــــــــدن زر و گهر و بی ســــرب و بد نیست

نیشابور، سوانح بسیار داشته، مدت‌ها حکام خلفای اموی در این شهر حکومت کرده و در زمان خلفای عباسی سال‌ها اخفاد طاهر ذوالیمینین حکمروایی داشته‌اند تا به دست یعقوب بن لیث صفاری، طومار حکومت آن‌ها درنوردیده شد.

بعد از صفاریان، سلسله‌ی سمامانی، نیشابور را در حیطه‌ی تصرف داشته و پس از سامانیان، سلاطین غزنوی در نیشابور فرمان‌روا بودند. بعد از غزنویان، سلاطین سلجوقی به نیشابور راه یافته و فتنه‌ی غز در سلطنت سلطان سنجر سلجوقی به سال 536 قمری حادث شد و در این سانحه، نیشابور غارت و قتل عام گردید و خرابی زیاد به آن وارد آمد. پس از سلاطین سلجوقی، نوبت سلطنت به خوارزمشاهیان رسید و در عهد محمد خوارزم شاه، که مغول‌ها او را محمد اغری یعنی محمد دزد می‌گفتند در سال 618 قمری، شهر نیشابور به دست لشکر مغول قتل عام و غرات و خراب گردید و روی خرابه های شهر که تسطیح شده بود، زراعت کاشتند و بیشتر کتب و آثار بزرگان نیشابور، ضمن خرابی آن‌جا در زیر خاک مدفون شد و این هجوم و قتل عام لشکر مغول چنان ضربتی به نیشابور زد و چنان خرابی به بار آورد که مرکزیت علمی نیشابور را از بین برد و تا به حال که هفتصد و هفتاد سال از این واقعه‌ی جانگداز خانه‌برانداز می‌گذرد شهر نیشابور نتوانسته است قامت راست کند و موقعیت سابق خود را بازیابد.

این نکته نیز قابل توجه است که شهر نیشابور، در طول عمر خود چندین نوبت در اثر زلزله‌ی شدید دچار خرابی‌ها و صدمه گردیده است و بیان سوانح مختلفه‌ی نیشابور، موکول به فرصتی دیگر است و خلاصه‌ی سخن این که نیشابور، مرکز خراسان و قدیم‌ترین پایگاه علوم اسلامی در ایران بوده است.

پی‌نوشت‌ها:

1.       صفحه 409 ترجمه جغرافیایی تاریخی لسترنج.

2.       ص 4425 لغت‌نامه آنندراج چاپ تهران.

3.       ص 9، 69، 403 و 223 مراصدالاطلاع چاپ سنگی تهران.

4.       ص 921 ترجمه کتاب تاریخ نیشابور الحاکم.

5.       ص 397 مراصدالاطلاع چاپ سنگی تهران

6.       ص 207 مراصدالاطلاع.

7.       ص 116 مراصد‌الاطلاع تعریب گل‌آباد را تصریح دارد.

8.       ص 119 مراصدالاطلاع تعریب گنجرود ذکر شده.

9.       ص 132، همان.

10.   ص 166، همان.

11.   ص 193، همان.

12.   ص 193، همان.

13.   ص 297، همان.

14.   ص 235، همان.

15.   ص 278، همان.

16.   مراصدالاطلاع.

17.   ص 242، همان.

18.   ص 290، همان.

19.   ص 290، همان.

20.   ص 198 جلد چهارم معجم‌البلدان چاپ مصر.

21.   ص 36، س 8، تاریخ الحاکم.

22.   ص 23، س 20، همان.

23.   ص 52، س 8، همان.

24.   ص 52، س 8ف همان.

25.   ص 65، س 5، همان.

26.   ص 66، س 6، همان.

27.   ص 88، س 15ف همان.

28.   ص 109، س 4، همان.

29.   ص 66، س 6ف همان.

30.   ص 39، س 5، همان.

31.   ص 23، س 11، همان.

32.  «پشت فروش» را  اکنون، «پیش فروش» می گویند و این آبادی از موقوفات آستان قدس رضوی است که در مغرب قریه قدمگاه نیشابور واقع است.

33.   ص 410، جغرافیای لسترنج.

34.   ص 33، س 6، تاریخ الحاکم.

35.   ص 39، س 4، همان.

36.   ص 45، س 11، همان.

37.   ص 66، س 6، همان.

38.   ص 27، س 9، همان.

39.   ص 120، س 31، کتاب اسرارالتوحید، چاپ تهران.

40.   ص 196، س4، همان.

41.   ص 56، همان.

42.   ص 410، جغرافیای تاریخی لسترنج.

43.   ص 411، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی لسترنج.

44.   ص 60، س 21، تاریخ الحاکم.

45.   ص 62، س 7، همان.

46.   ص 63، س 16، همان.

47.   ص 65، س 18، همان.

48.   ص 66، س 10، همان.

49.   ص 50، س 4، همان.

50.   همان.

51.   ص 69، س 20، همان.

52.   ص 70، س 6، همان.

53.   ص  72، س 6، همان.

54.   ص 25، س 20، همان.

55.   ص 26، س 2، همان.

56.   ص 27، س 20، همان.

57.   ص 31، س 6ف همان.

58.   ص 21، س 14، همان.

59.   ص 28، س 7، همان.

60.   ص 46، س 1، همان.

61.   ص 38، س 7، همان.

62.   ص 16، س 20، همان.

63.   ص 27، س 15، همان.

64.   ص 122، همان.

65.   ص 146، مراصدالاطلاع.

66.   ص 151، همان.

67.    ص 257، همان.

68.   ص 94، جلد دوم معجم البلدان.

69.   ص 47، اسرارالتوحید چاپ بهمنیار.

70.   ص 76 و 107، اسارا التوحید.

71.   ص 41، س 12، تاریخ نیشابور.

72.   ص 17، س 4، تاریخ الحاکم.

73.   ص 23، س 20، همان.

74.   ص 38، س 5، همان.

75.   ص 122، س 12، همان.

76.   ص 231، س 15، اسراالتوحید.

77.   ص 188، مراصدالاطلاع.

78.   ص 70، س 11، تاریخ الحاکم.

79.   ص 78، س 17، همان.

80.   ص 96، س 4، همان.

81.   ص 99، س 3، همان.

82.   ص 99، س 7، همان.

83.   ص 23، س 7، همان.

84.   ص 29، س 11، همان.

85.   ص 144، س 20، همان.

86.   ص 145، س 3، همان.

87.   ص 145، س 7، همان.

88.   ص 145، س 6، همان.

89.   ص 145، س 21، همان.

90.   ص 20، س 4، همان.

91.   ص 40، س 8، همان.

92.   ص 9، س 4، همان.

93.   ص 2، تاریخ نیشابور آقای موید ثابتی.

94.   ص 64، س 2، تاریخ الحاکم.

95.   ص 40، س 11، همان.

96.   ص 96، س 8، کتاب اسرارالتوحید.

97.   ص 29، س 23، جلذ چهارم روضة الصفا چاپ کتابخانه خیام تهران.

98.   ص 141، س 13، تاریخ الحاکم.

99.   ص 143و 144، ترجمه تاریخ الحاکم، با تغییر مختصری در عبارات.

100.            ص 142، ترجه تاریخ نیشابور الحاکم.

101.            ص 90، س 1، اسرار التوحید.

102.            ص 2، تاریخ نیشابور آقای موید ثابتی.

103.            ص 2، همان.

104.            ص 142، ترجمه تاریخ نیشابور ابوعبدالله الحاکم، چاپ تهران.

105.            ص 7، همان.

106.            ص 17، همان.

107.            اسامی صحابه از ص 10 و 11 تاریخ ابوعبدالله الحاکم، نقل شده است.

108.            اسامی صحابه از صفحات 11 و 12، ترجمه تاریخ نیشابور ابوعبدالله الحاکم، نقل شده است.

109.            اسامی تابعین، از ص 13 و 14، تاریخ نیشابور ابوعبدالله الحاکم، نقل شده است.

توضیح: در نسخه‌ای از مقاله، که در اختیار اینجانب قرار دارد، به منابع یادداشت‌های بالا، اشاره‌ای نشده است، بنابراین پیشنهاد می‌شود برای دسترسی به اطلاعات دقیق‌تر به منبع اصلی مقاله که مشخصات آن در زیر آمده است، مراجعه نمایید. ققنوس شرق (وبلاگ ابرشهر).

منبع:

مولوی، عبدالحمید، «نیشابور، مرکز خراسان، قدیم‌ترین پایگاه علوم اسلامی در ایران»، نشریه دانشکده علوم معقول و منقول مشهد (فصلنامه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد ]فصلنامه مطالعات اسلامی[)، شماره 1، اسفند 1347، ص 182-226.